یکی از اشکالاتی که جریانهای فکری مثل جناب احمد اسماعیل بصری به خطابهی غدیر میگیرند، این است که نام ائمهی 12 گانه در خطابهی غدیر نیامده ولی در حدیث شب وفات، آمده است. این اشکال شبیه به آن شبههای است که میگویند چرا نام امیرالمومنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) در قرآن نیامده است؟! از جناب احمد اسماعیل بصری و مبلغین ایشان سوال میکنیم آیا شما به این دلیل که نام ائمه (علیهم السلام) در قرآن نیامده، قرآن را کنار میگذارید!؟
پاسخی ندارند جز این که بگویند خیر!
آیا معیار درستی یک روایت، آن است که نام 12 امام (علیهم السلام) در آن آمده باشد؟! اگر یکی از دشمنان ائمه (علیهم السلام) حدیثی از پیش خودش و بر علیه شیعه ساخت که نام 12 امام (علیهم السلام) را در آن قرار داد ولی بخشهای دیگر آن را طوری تغییر داد که مبانی فکری شیعه را هدف قرار داده و از بین برده است، آیا باید حدیث او را بپذیریم؟!
هم در قرآن و هم در خطابهی غدیر، ویژگیهایی برای ائمه (علیهم السلام) بیان فرمودهاند که به راحتی میتوان ائمه هدایت (علیهم السلام) را با همین ویژگیها شناخت.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مواضع متعددی و از جمله در همین خطابهی غدیر خبر از آینده میدهند و با استناد به قرآن کریم میفرمایند به زودی پس از من ائمهای بر سر کار خواهند آمد که آنان ائمهای هستند که به سمت جهنم و آتش دعوت میکنند: اِنَّهُ سَیَكُونُ مِنْ بَعْدى اَئِمَّةٌ یَدْعُونَ اِلَى النّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لایُنْصَرُونَ هان مردمان! بهزودى پس از من امامانى خواهند آمد و «شما را به آتش خواهند خواند. آنان در روز رستاخيز، تنها و بىياور خواهند بود». (قصص / 41)
بنابراین وقتی میدانند عدهای حق اهل بیت (علیهم السلام) را غصب میکنند و ایشان را به قتل میرسانند، اگر نام تمامی اوصیاء خود را این گونه علنی اعلام نفرمایند، در واقع جان این بزرگواران را حفظ فرمودهاند. شما ببینید امت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و آن ائمهی گمراهی با امیرالمومنین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) که این قدر در خطابهی غدیر در مورد این بزرگواران تاکید شده، چه کردند؟! اگر نام بقیهی ائمه (علیهم السلام) را هم به همین صورت علنی اعلام میفرمودند، کار برای دشمنان ایشان خیلی راحتتر میشد! به عنوان مثال، منصور دوانیقی پس از به شهادت رسانیدن امام صادق علیه السلام، به والی خود در مدینه نوشت: اگر او (امام صادق (علیه السلام)) فرد مشخصی را به عنوان وصی خود قرار داده، او را نزد خویش بخوان و گردنش را بزن!
این موضوع نشان میدهد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی منصور دوانیقی با آن همه اشراف اطلاعاتی، نمیدانسته که جانشین امام صادق (علیه السلام) چه کسی است! و به همین خاطر است که موضوع بسیار مهمی با عنوان راههای شناخت امام (علیه السلام) و ویژگیهای امام (علیه السلام) را بیان فرمودهاند. اگر نص و معرفی بسیار صریح و روشنی از امام قبلی به دست ما نرسید (شبیه ابتدای دوران امام کاظم (علیه السلام) و یا دورانی غیبت که در آن هستیم)، معیارهای دیگری به نام راههای شناخت امام (علیه السلام) بیان فرمودهاند که بر این اساس میتوانیم امام هدایت را از امام ضلالت و گمراهی جدا کرده و تشخیص دهیم.
بنابراین نام نبردن از نام تک تک اوصیاء حقیقی پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با توجه به این که در آینده، دشمنان ائمه (علیهم السلام) بر مستند قدرت و حکومت مینشینند، نشان از علم الهی و تدبیر صحیح پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد! نه این که بخواهیم به این وسیله، اعتبار خطابهی غدیر را زیر سوال ببریم! این خود نقطهی قوت خطابهی غدیر است نه نقطهی ضعف آن!
اگر به احادیثی مثل حدیث لوح حضرت زهرا (علیها السلام) که نام تک تک ائمه (علیهم السلام) در آن برده شده دقت کنیم، میبینیم که اصحاب ائمه (علیهم السلام) مثل جناب ابوبصیر، تصریح میکنند که این حدیث را از نااهلش پنهان دار!!!
با وجود تمامی این مباحث، روایات بسیار زیادی از شیعه و اهل تسنن مثل حدیث لوح موجود است که نام ائمهی دوازده گانه بیان شده است. قرار نیست که تمام دین در یک حدیث ارائه شود!
از این گذشته، گزارشی از خطابهی غدیر موجود است که امام صادق (علیه السلام) در آن نام تک تک ائمهی دوازدهگانه را بیان فرمودهاند. در روایت زیر که در واقع سوال تميم بن بهلول از عبد اللَّه بن ابى الهذيل در مورد امامت و راههای شناخت امام است، عبد اللَّه بن ابى الهذيل در پاسخ خود به خطابهی غدیر اشاره میکند و نام تک تک ائمه (علیهم السلام) را برمیشمارد! در پایان نیز سوال کننده یعنی تميم بن بهلول تصریح میکند همين سخنان را ابو معاويه از اعمش و او از امام صادق (علیه السلام) راجع به امامت نقل كرده است. یعنی او از طریق ابو معاویه و اعمش نیز همین مطالب را از بیان امام صادق (علیه السلام) شنیده که در آن به غدیر خم و نام دوازده امام (علیهم السلام) تصریح گردیده است. بنابراین ذکر نشدن نام تک تک ائمه (علیهم السلام) در خطابهی غدیر نه تنها نقطهی ضعف نبوده و نیست، بلکه نقطهی قوت حساب میشود. و از سوی دیگر، گزارشی از واقعهی غدیر خم وجود دارد که نام تک تک ائمه (علیهم السلام) در آن بیان شده است.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَكْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي الْهُذَيْلِ وَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْإِمَامَةِ فِيمَنْ تَجِبُ وَ مَا عَلَامَةُ مَنْ تَجِبُ لَهُ الْإِمَامَةُ؟ فَقَالَ إِنَّ الدَّلِيلَ عَلَى ذَلِكَ وَ الْحُجَّةَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَ الْقَائِمَ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّاطِقَ بِالْقُرْآنِ وَ الْعَالِمَ بِالْأَحْكَامِ أَخُو نَبِيِّ اللَّهِ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَى أُمَّتِهِ وَ وَصِيُّهُ عَلَيْهِمْ وَ وَلِيُّهُ الَّذِي كَانَ مِنْهُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى الْمَفْرُوضُ الطَّاعَةِ بِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ الْمَوْصُوفُ بِقَوْلِهِ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ الْمَدْعُوُّ إِلَيْهِ بِالْوَلَايَةِ الْمُثْبَتُ لَهُ الْإِمَامَةُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ بِقَوْلِ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ لَسْتُ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ قَالُوا بَلَى قَالَ فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ أَعِنْ مَنْ أَعَانَهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ أَفْضَلُ الْوَصِيِّينَ وَ خَيْرُ الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ بَعْدَهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ الْحُسَيْنُ سِبْطَا رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)وَ ابْنَا خَيْرِ النِّسْوَانِ أَجْمَعِينَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُ الْحَسَنِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِلَى يَوْمِنَا هَذَا وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ هُمْ عِتْرَةُ الرَّسُولِ (صلی الله علیه و آله و سلم) الْمَعْرُوفُونَ بِالْوَصِيَّةِ وَ الْإِمَامَةِ وَ لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ مِنْهُمْ فِي كُلِّ عَصْرٍ وَ زَمَانٍ وَ فِي كُلِّ وَقْتٍ وَ أَوَانٍ وَ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا إِلَى أَنْ يَرِثَ اللَّهُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَيْها وَ كُلُّ مَنْ خَالَفَهُمْ ضَالٌّ مُضِلٌّ تَارِكٌ لِلْحَقِّ وَ الْهُدَى وَ هُمُ الْمُعَبِّرُونَ عَنِ الْقُرْآنِ وَ النَّاطِقُونَ عَنِ الرَّسُولِ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُهُمْ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ دِينُهُمُ الْوَرَعُ وَ الْعِفَّةُ وَ الصِّدْقُ وَ الصَّلَاحُ وَ الِاجْتِهَادُ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ طُولُ السُّجُودِ وَ قِيَامُ اللَّيْلِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ انْتِظَارُ الْفَرَجِ بِالصَّبْرِ وَ حُسْنُ الصُّحْبَةِ وَ حُسْنُ الْجِوَارِ- ثُمَّ قَالَ تَمِيمُ بْنُ بُهْلُولٍ حَدَّثَنِي أَبُو مُعَاوِيَةَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیهما السلام) فِي الْإِمَامَةِ مِثْلَهُ سَوَاءً.[1]
تميم بن بهلول مىگويد: از عبد اللَّه بن ابى الهذيل از امامت پرسيدم و اين كه امامت در چه كسى است و علامت كسى كه مقام امامت را دارد چيست؟
گفت: راهنماى اين امر و حجّت بر مؤمنان و قائم به امور مسلمانان و ناطق به قرآن و عالم به احكام، همان برادر پيامبر خدا و جانشين او بر امتش و وصىّ او بر آنان و ولىّ اوست كه نسبت به او به منزله هارون از موسى بود و كسى كه پيروى از او به گفته خداوند: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر او و كسانى از شما را كه صاحبان امرند اطاعت كنيد.» واجب است و اوست كه به اين سخن خدا توصيف شده: «همانا ولىّ شما خداوند و پيامبرش و كسانى هستند كه نماز را بر پاى دارند و زكات را مىپردازند، در حالى كه در ركوع هستند.» و اوست كه ولايت با اوست و در روز غدير خم امامت او اثبات شد با سخن پيامبر كه از جانب خدا بود: «آيا من به شما از خودتان اولىتر نيستم؟ گفتند: آرى، فرمود: «هر كس را كه من مولاى او هستم على ( (علیه السلام)) نيز مولاى اوست، خداوندا، هر كس را كه على را دوست بدارد دوست بدار، و هر كس را كه على را دشمن بدارد دشمن بدار، و هر كس را كه على را يارى كند، يارى كن، و هر كس را كه على را خوار بدارد خوار كن.» يعنى على بن ابى طالب ( (علیهما السلام)) كه امير مؤمنان و پيشواى پرهيزكاران و رهبر پيشانى سفيدان و بهترين وصىها و نيكوترين همه مردم پس از پيامبر خدا ( (صلی الله علیه و آله و سلم)) است و پس از وى حسن بن على سپس حسين بن على، دو نوه پيامبر و دو پسر بهترين همه زنان، سپس على بن الحسين، سپس محمد بن على، سپس جعفر بن محمد، سپس موسى بن جعفر، سپس على بن موسى، سپس محمد بن على، سپس على بن محمد، سپس حسن بن على، سپس پسر حسن كه تا امروز (امامت آنها) يكى پس از ديگرى ادامه دارد و آنان خاندان پيامبر و شناختهشدگان به وصايت و امامت هستند.
و روى زمين در هر عصر و زمان و هر وقت و هنگامى از آنان خالى نيست و آنان ريسمان مطمئن و امامان هدايتگر و حجّت بر اهل دنيا هستند تا وقتى كه زمين و هر چه در آن است را خداوند به ارث برد، و هر كس با آنان مخالفت كند، گمراه و گمراهكننده و ترككننده حق و هدايت است، و آنان هستند كه قرآن را معنى مىكنند و از سوى پيامبر سخنى مىگويند و هر كس بميرد در حالى كه معرفت به آنان نداشته باشد، مانند مردن جاهليت مرده است. و دين آنان پرهيزگارى و عفت و راستگويى و صلاح و كوشش و اداى امانت به نيكوكار و بدكار و طول دادن به سجده و شب زنده دارى و دورى از گناهان و انتظار فرج با صبر و معاشرت نيكو و همسايگى نيكو است.
سپس تميم بن بهلول گفت: همين سخنان را ابو معاويه از اعمش و او از امام صادق ( (علیه السلام)) راجع به امامت نقل كرده است.[2]
[1] الخصال، ج2، ص: 479
[2] الخصال / ترجمه جعفرى، جلد 2، صفحه 225