توقیع سمری | یمانی پدیا | دانشنامه مجازی مدعیان مهدویت
علائم ظهور

توقیع سمری

بسته بودن باب سفارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت کبری

فهرست مطالب

 

1- مقدمه 2

2- نکته‌ی اول: بسته شدن باب سفارت در دوران دوم غیبت.. 6

3- نکته دوم: پیش‌گویی ظهور مدعیان دروغین و دروغگو بودن مدعیان مشاهده 7

4- نکته سوم: یمانی اگر دارای شخصیت مثبت باشد، هیچ ادعایی تا زمان خروج سفیانی و صیحه ندارد! 8

5- نکته چهارم: بیش از 110 روایت در تایید توقیع حضرت.. 10

6- نکته پنجم: آخرین وصیت مکتوب.. 13

7- نکته ششم: آیا این توقیع شریف در تعارض با تشرفات است؟! 13

8- نکته هفتم: مُفْتَرٍ. 17

9- نکته هشتم و مهم‌ترین نکته: بسته بودن باب سفارت در غیبت کبری. 18

10- نکته نهم: نیم نگاهی به تشرفات نقل شده و مقایسه‌ی آن با ادعای جناب احمد اسماعیل بصری  18

11- نکته دهم: مشاهده به معنای ظهور. 21

11- 1- توضيح روايت ردّ مشاهده‏كنندگان‏ 21

12- نکته یازدهم: لزوم اثبات ادعا 22

12- 1- شیوه‌ی اثبات نواب اربعه 23

 

 

1- مقدمه

مدعیان دروغینی که با عنوان‌های مختلفی سعی در تصاحب مناصبی همچون امامت، مهدویت، قائمیت و … دارند، برای طرح ادعای خود مجبورند از مرزها و خطوط پر رنگ اعتقادی متعددی عبور نمایند. دروغ و راست را به هم بیامیزند تا هر طور شده از دیوارهای بلند و مرزهای مستحکم اعتقادی عبور نمایند. حال آن که اگر اندکی توجه به این مرزبندی‌های منظم و مستحکم در منظومه‌ی اعتقادات دینی داشته باشیم، بی‌شک مدعیان دروغین پشت اولین خاکریز متوقف شده و زمین‌گیر می‌شوند. توجه به این مرزها به لطف امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌تواند باعث کور شدن چشم طمع راهزنان هدایت و ایجاد واکسیناسیون در مقابل مدعیان دروغین مهدویت گردد.

از جمله‌ی اولین مرزهای اعتقادی که نقش سد مستحکمی در مقابل مدعیان دروغین دارد، موضوع بسیار مهمی است به نام بسته بودن باب سفارت و ادعای مشاهده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). زیرا مدعیان دروغین مهدویت، معمولا هیچ گاه از همان ابتدا، ادعای اصلی خود را مطرح نمی‌نمایند. به عنوان مثال برخی از مدعیان دروغین، مثل جناب احمد اسماعیل بصری، در ابتدای راه خود را سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می‌نماید. اما وقتی تعدادی مرید او شدند و از او پیروی کردند، ادعای خود را بالاتر برده و معمولا این مدعیان دروغین اگر فرصت پیدا کنند، تا ادعای خدایی پیش می‌روند. به عنوان مثال جناب علی محمد شیرازی (پایه‌گذار فرقه بابیه) در ابتدا خود را باب و درِ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می‌کرد. اما در انتها ادعا نمود من ذات خدا و بودِ خدا هستم!

جناب احمد اسماعیل بصری نیز همین حالت را دارد؛ او که در ابتدا، خود را سفیر امام زمان (علیه السلام) معرفی می‌کرد، در سال‌های بعد ده‌ها ادعای متناقض از خود به یادگار می‌گذارد! احمد اسماعیل بصری در ابتدا قرار بود تنها سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دعوت کننده‌ی مردم به سمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد ولی پس از اندکی کار به جایی می‌رسد که در ابتدای کتاب در محضر عبد صالح، بالاتر از امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیها السلام) معرفی می‌شود!!!

آن قدر این ادعا بزرگ است، که در ترجمه‌ی فارسی، مجبور می‌شوند مجمع را ترجمه نکنند!!! تصویر دوم در بالا، نسخه فارسی کتاب در محضر عبد صالح است که مجمع را ترجمه نکرده‌اند!!! مجمع یعنی محل جمع دو دریای حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)!!! خداوند متعال در آیات 19 و 20 سوره مبارکه الرحمن می‌فرماید: مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيَانِ (19) بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ‏ (20) دو دريا را در كنار هم قرار داد، در حالى كه با هم تماس دارند؛ در ميان آن دو دریا برزخى است كه يكى بر ديگرى غلبه نمى‏كند.

امام صادق (علیه السلام) در توضیح این دو آیه می‌فرمایند: علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) دو دریای عمیق می‌باشند که به یکدیگر تعدّی و ستم نمی‌کنند.

جناب احمد اسماعیل بصری خود را جمع هر دو دریا یعنی جمع حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت صدیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا (علیها السلام) می‌داند!!!

جناب احمد اسماعیل بصری که قرار بود سفیر حضرت باشد و مردم را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعوت نماید، پس از گذشت مدت زمانی، ادعا می‌کند امام زمان علیه السلام به آسمان رفته و رَفع شده و من، وصی و حجت ناطق بر مردم هستم!!! اصلا امام زمان شما روی زمین نیست که بخواهم شما را به او دعوت کنم! من خودم حجت ناطق هستم و اطاعت من بر شما واجب است!!! به عبارت جناب احمد در تصویر زیر دقت فرمایید: در حال حاضر، وصی (یعنی جناب احمد اسماعیل بصری)، همان حجت ناطق بر مردم است (یعنی امام زمان ما الان ایشان هستند!!!). در موضوع اول حجیت وصی برای شما ثابت شد به اعتبار (این که) غیبت امام، غیبت رفع است. (یعنی از دیدگاه جناب احمد اسماعیل بصری، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همانند حضرت عیسی (علیه السلام) به آسمان رفع شده‌اند!!! در صورتی که به هیچ وجه چنین وجه اشتراکی بین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عیسی (علیه السلام) بیان نشده است!) یعنی از دیدگاه جناب احمد اسماعیل بصری، امام شما اصلا روی زمین نیست که او بخواهد ما را به سمت او دعوت کند!

این در حالی است که بر اساس مبانی دینی، باب سفارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مسدود گردیده و بسته شده است. یعنی پس از شروع دوران غیبت کبری، احدی حق ندارد ادعا نماید من سفیر حضرت هستم! اساسا یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌های بین غیبت کبری و صغری یا شاید بتوان گفت تنها تفاوت اصلی بین این دو دوران غیبت، به همین موضوع برمی‌گردد که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت کبری، سفیری بین مردم ندارند! بنابراین هر کسی ادعا کند سفیر حضرت است و از جانب حضرت آمده و دارای مقام سفارت است، بر اساس نامه‌ی مکتوب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، چنین فردی، دروغگو است! چنین شخصی به امام زمان علیه السلام افترا زده است! آری، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که می‌دانند مدعیان دروغین زیادی در دوران غیبت ایشان به دنبال گمراهی شیعیان هستند، باب سفارت خود پس از سفیر چهارم را مسدود فرموده‌اند تا رسولان ابلیس به همین راحتی مفتضح بشوند! آری به همین سادگی؛ در دوران غیبت کبری، باب سفارت ایشان بسته شده است! اگر اندک اطلاعی از این مرزهای اعتقادی داشته باشیم، به لطف خداوند متعال و عنایت و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ گاه در دام این مدعین دروغین گرفتار نخواهیم شد.

همان گونه که بیان شد، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو غیبت دارند؛ غیبت اول که از آن به غیبت صغری نیز یاد می‌شود و غیبت دوم، غیبت کبری یا تامة.

در دوران غیبت صغری یعنی اولین دوره‌ی غیبت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چهار سفیر معرفی فرموده بودند. وقتی زمان وفات چهارمین سفیر ایشان فرا می‌رسد، حضرت در نامه‌ای به چهارمین و آخرین سفیر خود تصریح می‌فرمایند بعد از عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّمُرِي دیگر احدی حق ندارد ادعای سفارت کند و غیبت دوم یا تامّه یا غیبت کبری حضرت شروع شده است. تا قبل از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی، هر کسی که ادعای مشاهده کند، کذّاب (بسیار دروغگو) و مُفتَر (افترا زننده، کسی که به حضرت دروغ می‌بندد) است.

این نامه در بزرگ‌ترین و کهن‌ترین منابع و مصادر مهدوی شیعی مثل کتاب کمال الدین مرحوم شیخ صدوق و همچنین کتاب شریف الغیبة مرحوم شیخ طوسی آمده است:

بسم الله الرحمن الرحيم‏- يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ[1] فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ[2]

ابو محمّد حسن بن احمد مكتّب گويد: در سالى كه شيخ علىّ بن محمّد سمرى- قدّس اللَّه روحه – در بغداد درگذشت، چند روز قبل از وفاتش در محضرش بودم و توقيعى را براى مردم خارج ساخت كه نسخه آن چنين است:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ اى علىّ بن محمّد سمرىّ! خداوند اجر برادرانت را در عزاى تو عظيم گرداند كه تو ظرف شش روز آينده خواهى مرد، پس خود را براى مرگ مهيّا كن و به احدى وصيّت مكن كه پس از وفات تو مقام تو اقامه نماید كه دومين غيبت واقع گرديده است و ظهورى نيست مگر پس از اذن خداى عزّ و جلّ‏ و آن بعد از مدّتى طولانى و قساوت دلها و پر شدن زمين از ستم واقع خواهد شد و به زودى كسانى نزد شيعيان من آيند و ادّعاى مشاهده كنند. بدانيد هر کسی پيش از خروج سفيانىّ و صيحه آسمانى ادّعاى مشاهده كند دروغگویی افترازننده است‏. و لا حول و لا قوّة إلّا باللَّه العليّ العظيم.

گويد: از اين توقيع استنساخ كرديم و از نزد او بيرون آمديم و چون روز ششم فرا رسيد بازگشتيم و او در حال احتضار بود به او گفتند: وصىّ شما از پس شما كيست؟ گفت: براى خدا امرى است كه خود او رساننده آن است و درگذشت و اين آخرين كلامى بود كه از او شنيده شد.[3]

این توقیع شریف، سد بسیار بزرگی بر سر راه ادعای مدعیان دروغین مثل جناب احمد اسماعیل بصری است. زیرا این مدعیان، ابتدا کار خود را با ادعای سفارت و این که سفیر حضرت هستند، آغاز می‌نمایند. از آن جا که در این نامه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌فرمایند احدی حق ادعای سفارت در دوران غیبت کبری را ندارد، لذا مدعیان دروغین سعی می‌کنند این نامه‌ی مبارک و پر برکت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تضعیف، انکار و یا تحریف معنوی نمایند. به راستی چه برکتی از این بالاتر؟! توجه به همین نامه می‌تواند بسیاری از شیعیان را از خطر گرفتار شدن در دام مدعیان دروغین نجات دهد!؟

با توجه به اهمیت و نقش بسیار مهم این دستور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، برخی نکات آن بیشتر مورد تاکید قرار می‌گیرد.

2- نکته‌ی اول: بسته شدن باب سفارت در دوران دوم غیبت

حضرت بقیة الله الاعظم، صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با صراحت تمام و به روشنی آفتاب وسط آسمان می‌فرمایند:

وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ و به هيچ كس به عنوان جانشين خود وصيت نکن كه مقام سفارت تو را به عهده بگیرد. چرا که غيبت دوم واقع شده است.

یعنی با وفات سفیر چهارم، دوران جدیدی آغاز خواهد شد به نام غیبت تامّه یا غیبت دوم یا همان غیبت کبری. اولین خصوصیت این دوران آن است که حضرت هیچ سفیری در این دوران ندارند! احدی نمی‌تواند بعد از وفات سفیر چهارم حضرت، مقام سفارت را اقامه کند: يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ

مگر مبلغین جناب احمد اسماعیل بصری نمی‌گویند سفیر و فرستاده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کرده است!؟ چگونه چنین ادعایی را مطرح می‌نمایند در حالی که بر اساس نامه مکتوب و دست‌نوشته‌ی حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یعنی بر اساس آخرین وصیت حضرت به آخرین سفیر خود، باب سفارت بسته شده است؟؟؟!!! احمد اسماعیل بصری بر چه اساسی خود را سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی می‌کند؟؟؟!!!

3- نکته دوم: پیش‌گویی ظهور مدعیان دروغین و دروغگو بودن مدعیان مشاهده

همان گونه که در این نامه‌ی شریف پیش‌گویی فرموده‌اند، به همین زودی عده‌ای ادعای مشاهده می‌نمایند: سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ. و به زودى كسانى نزد شيعيان من آيند و ادّعاى مشاهده كنند بدانيد هر كه پيش از خروج سفيانىّ و صيحه آسمانى ادّعاى مشاهده كند دروغگویی افترازننده است‏.

یعنی افرادی مثل جناب احمد اسماعیل بصری، به سراغ شیعیان خواهند آمد و ادعا می‌کنند من خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم و حضرت به من فرمودند این کار را بکن و آن کار را بکن و… خلاصه من از جانب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده‌ام و سفیر ایشان هستم و باید از من اطاعت کنید!!! البته جناب احمد اسماعیل بصری، سطح ادعای خود را از سفارت نیز بالاتر آورده و ادعاهای فراوانی دیگری نموده مثل ادعای امامت؛ جناب احمد اسماعیل بصری، در صفحه‌ی 45 جلد چهارم کتاب متشابهات که تصویر آن در ادامه آمده، خود را امامی واجب اطاعت از خدا می‌داند.

همان گونه که نامه‌ی شریف حضرت مشاهد گردید، ایشان تصریح می‌فرمایند این مشاهده با ادعا همراه است؛ فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ! یعنی دقیقا همانند جناب احمد اسماعیل بصری! جناب احمد اسماعیل بصری نیز بر اساس ادعای مشاهده‌ی حضرت است که خود را سفیر حضرت معرفی می‌کند، وصی حضرت معرفی می‌کند، و این که اطاعت از خودش را بر مردم واجب می‌داند!

این در حالی است که حضرت می‌فرمایند تا قبل از خروج سفیانی و صیحه، هر کسی ادعای مشاهده کند، بسیار دروغگو و افترا زننده است: قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ یعنی شخص مدعی هر چه که به صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت دهد، همه افترا و دروغ است! و تا کنون نه سفیانی خروج کرده و نه صحیه‌ی آسمانی!

4- نکته سوم: یمانی اگر دارای شخصیت مثبت باشد، هیچ ادعایی تا زمان خروج سفیانی و صیحه ندارد!

همان گونه که می‌دانیم، یکی از علائم ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، خروج یمانی است. چند ویژگی برای یمانی در روایات برشمرده شده که هیچ کدام از آن‌ها بر جناب احمد اسماعیل بصری تطبیق نمی‌کند؛ یکی این که حداقل در حدود 7 روایت فرموده‌اند خروج یمانی از یمن است. در حالی که جناب احمد اسماعیل بصری در سال 2008 میلادی در عراق قیام کرد و شکست خورد و خودش نیز به این قیام اعتراف کرده و شکست خوردن خود را نیز پذیرفته است! (الجواب المنیر، جلد3، سوال 10) یا در بیانیه سوم شوال سال 1424، قیام و خروج خودش را اعلام می‌کند.

دوم این که قیام یمانی و خروج او، همراه با خروج و قیام سفیانی از شام و خراسانی در یک سال و یک ماه و یک روز است. در سال 2008 میلادی که جناب احمد اسماعیل بصری در عراق قیام کرد، نه خراسانی خروج کرد و نه سفیانی!!! علاوه بر این در روایات فرموده‌اند که خروج سفیانی در ماه رجب است: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ الْكُوَرَ الْخَمْسَ مَلَكَ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً.[4] ابى عبد اللَّه (امام صادق) عليه السّلام كه آن حضرت فرمود: سفيانى از حتميّات‏ است و خروجش در رجب خواهد بود و از آغاز خروجش تا انجام پانزده ماه خواهد بود كه شش ماهش را در پيكار بوده و چون كشورهاى پنجگانه را مالك شد نه ماه حكومت خواهد كرد و يك روز بيش هم از نه ماه نشود.[5] و هیچ کدام از دو خروج جناب احمد اسماعیل بصری نه تنها با خروج سفیانی و خراسانی همراه نبوده، بلکه در ماه رجب نیز نبوده است!!!

سوم این که یمانی واقعی، قرار است به سمت امام زمان  (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دعوت کند! اما همان گونه که در ابتدای این نوشتار مشاهده گردید، جناب احمد اسماعیل بصری تصریح می‌نمایند که امام زمان شما به آسمان رفته و من خودم حجت ناطق بر مردم هستم! یعنی اصلا امام شما روی زمین نیست که من بخواهم شما را به او دعوت کنم!

و می‌دانیم که یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین ادعاهای جناب احمد اسماعیل بصری، ادعای یمانی بودن است. و این یکی از صدها دلیلی است که ثابت می‌کند جناب احمد اسماعیل بصری، قطعا یکی از مدعیان دروغین است.

با توجه به این مقدمه، به سراغ توقیع شریف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌رویم. نکته‌ی مهم دیگری که از این توقیع شریف برداشت می‌شود این است که اگر شخصیتی به نام یمانی قبل از ظهور حضرت بخواهد قیام کند، چنین شخصی تا قبل از خروج سفیانی نمی‌تواند ادعایی مبنی بر مشاهده داشته باشد!!! چرا که اگر قبل از خروج سفیانی و صیحه ادعا کند حضرت را مشاهده کرده، کذاب و مفتر خواهد بود و لذا دیگر شخصیت خوبی نخواهد بود!

یعنی حتی به فرض این که یمانی دارای شخصیت مثبتی باشد، هیچ ادعایی در زمینه‌ی مشاهده‌ی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی‌تواند داشته باشد. چرا که به فرموده‌ی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا قبل از خروج سفیانی و صیحه، هر کسی ادعای مشاهده کند، دروغگو و افترا زننده است و یمانی اگر شخصیت مثبتی داشته باشد، هیچ ادعایی در زمینه‌ی مشاهده نخواهد داشت.

حال آن که جناب احمد اسماعیل بصری هم ادعای یمانی بودن دارد و هم ادعای مشاهده!!! بنابراین چون هنوز سفیانی خروج نکرده و صیحه هم واقع نشده، قطعا جناب احمد اسماعیل بصری دروغگو و افترازننده به امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. زیرا به استناد این نامه‌ی شریف، تا قبل از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی، هر کسی ادعای مشاهده کند (مثل جناب احمد اسماعیل بصری) قطعا کذاب مفتر است.

البته در روایات به یک یمانی مذموم هم اشاره شده که شاید جناب احمد اسماعیل بصری مصداق آن روایت باشد که آن یمانی، افراد را به شیوه دوران جاهلی به قتل می‌رساند!!!

حدثنا سعيد أبو عثمان، عن أبي جعفر قال: إذا ظهر الأبقع مع قوم ذوي أجسام فتكون بينهم ملحمة عظيمة، ثم يظهر الأخوص السفياني الملعون، فيقاتلهما جميعا فيظهر عليهما جميعا ثم يسير إليهم منصور اليماني من صنعاء بجنوده و له فورة شديدة يستقتل الناس قتل الجاهلية، فيلتقي هو و الأخوص، و راياتهم صفر، و ثيابهم ملونة، فيكون بينهما قتال شديد، ثم يظهر الأخوص السفياني عليه، (إحقاق الحق و إزهاق الباطل / ج‏29 / 515 / و منها حديث أبي جعفر محمد الباقر عليه السلام …..  ص : 515)

 

5- نکته چهارم: بیش از 110 روایت در تایید توقیع حضرت

برخی مبلغین جناب احمد اسماعیل بصری ادعا می‌کنند که این روایت، یک خبر واحد است و خبر واحد نمی‌تواند اعتقادساز باشد!

اول این که جانا سخن زبان ما می‌گویی!!

کافیست به مبانی فکری جناب احمد اسماعیل بصری مراجعه شود. بر اساس ادعای جناب احمد اسماعیل بصری، خبر واحد نمی‌تواند اعتقادساز باشد. جناب احمد اسماعیل بصری در کتاب عقاید اسلام و از تو درباره روح می‌پرسند، صفحه‌ی 235 ادعا می‌کند یک روایت باعث یقین لازم در اعتقادات نمی‌شود. او معتقد است با خبر واحد حتی یکی از جزئیات در احکام فقهی هم ثابت نمی‌شود!!! چه رسد به یک امر عقیدتی که نیاز به دلیل قطعی دارد! تصویر زیر را ملاحظه بفرمایید:

این در حالی است که تمام ادعاهایی که جناب احمد اسماعیل بصری مطرح نموده و ادعا کرده که خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده و حضرت به او فرمان داده‌اند این کار را بکن و آن کار را نکن و … همه و همه (حتی اگر به فرض محال، راست هم باشد) خبر واحد هستند! همه این اخبار را فقط و فقط خود احمد اسماعیل بصری نقل کرده و هیچ منبع دیگری ندارد!!! بنابراین بر اساس مبانی که خود جناب احمد اسماعیل بصری مطرح نموده، با خبر واحد حتی یکی از جزئیات احکام فقهی هم ثابت نمی‌شود!

و می‌دانیم که تمام اساس این فرقه بر اساس خبر واحد یا به عبارت دقیق‌تر، ادعای واحد جناب احمد اسماعیل بصری بنا نهاده شده است!

به عنوان مثال شجره‌نامه‌های مستند و موجود در کشور عراق نشان می‌دهند اجداد احمد اسماعیل کاملاً مشخص و معلوم هستند و در خاندان او هیچ سیدی وجود نداشته و ندارد. اما جناب احمد اسماعیل بصری ادعا می‌کند جد پنجم من، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است! آیا این داستانی که جناب احمد اسماعیل بصری برای اثبات سید بودن خود مطرح نموده، خبر واحد نیست؟! چه کسی گفته که جناب احمد اسماعیل بصری، سید است؟ فقط و فقط خودش! آیا واحدتر از این خبر هم داریم!؟

چگونه است که پیروان جناب احمد اسماعیل بصری در اینجا به خبر واحدی که فقط خودش آن را نقل کرده و با چند هزار آیه و روایت در تعارض است اعتماد می‌کنند ولی به نامه‌ای از وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که تایید بیش از 110 روایت دیگر را به همراه دارد را خبر واحد می‌دانند؟!

حال که سخن به خبر واحد رسید، تذکر به این نکته نیز خالی از لطف نیست که بسیاری از باورهای جناب احمد اسماعیل بصری، بر خبر صفر بنا نهاده شده است! آری، خبر صفر! یعنی حتی یک روایت نه در منابع شیعی و نه در منابع اهل تسنن در خصوص بسیاری از باورهای این فرقه وجود ندارد!

این بزرگواران لطف کنند فقط و فقط یک روایت ارائه نمایند که یمانی، همان مهدی موعود و قائم معرفی شده است! یا این که فقط یک روایت ارائه نمایند تعداد ائمه (علیهم السلام) 24 است و … ده‌ها باور دیگر در باور احمد اسماعیل بصری وجود دارد که حتی یک روایت نیز برای آن وجود ندارد! و بخش عمده‌ای از اعتقادات این فرقه بر خبر صفر بنا نهاده شده است! آن هم اخبار صفری که در تعارض با صدها آیه و روایت است!

دوم این این که مکتوب بالا، نوشته‌ی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است نه خبر واحد. به راستی اگر حضرت در دوران غیبت صغری بخواهند تمام شدن دوران غیبت صغری و شروع دروان غیبت کبری را اعلام بفرمایند، آیا غیر از طریق سفرای خود، به گونه‌ی دیگری باید اقدام می‌فرمودند!؟ آیا باید صد نامه به تمام شیعیان خود مرقوم می‌فرمودند!؟ پس نقش سفرای حضرت چه می‌شود!؟ شیعیان نامه‌ها و پاسخ‌های خود را از سفرای حضرت دریافت می‌کردند. حال چگونه باید نامه‌ها به دست شیعیان برسد؟!

با وجود نصوصی که هر سفیر از سفیر پیش از خود داشته، به عهده‌ی سفرای حضرت بوده که معجزاتی را ارائه نمایند تا حقانیت ایشان به اثبات برسد. کما این که بارها و بارها معجزاتی از آن بزرگوران صادر شده است. مثل جریان آن بانوی شیعه و سفیر سوم حضرت که امانت خود را به دجله می‌اندازد و سفیر حضرت آن را به او نشان می‌دهد و بدون باز کردن صندوقچه، محتوای آن را مشخص می‌فرمایند.

یا این که ابا سهل اسماعيل بن على نوبختى‏ در پاسخ به ادعای منصور حلاج تصریح می‌فرماید سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید دلیل و برهانی داشته باشد و اگر تو راست می‌گویی، معجزه ارائه کن که اتفاقا این موضوع نیز در کتاب الغیبة مرحوم شیخ طوسی آمده است. (الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 401، فصل ششم با عنوان ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية [و السفارة كذبا و افتراء] لعنهم الله‏ در بخش مربوط به الحسين بن منصور الحلاج یا صفحه‌ی 694 ترجمه كتاب الغيبة للطوسى‏)

نکته‌ی مهم این که این نامه‌ی مبارک را بیش از 110 روایت دیگر تایید می‌فرمایند. فقط در یک کتاب به نام منتخب الاثر، در بیش از 100 روایت به وجود غیبت طولانی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است! بیش از 100 روایت فقط در یک کتاب! سوال این است که این غیبت کبری و غیبت طولانی، از چه زمانی آغاز شده است!؟

در 10 روایت نیز به این موضوع پرداخته شده که حضرت بقیة الله الاعظم دارای دو غیبت هستند (منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر(عليه السلام)، ج‏2، ص: 236، الفصل السابع و العشرون في أنّ له غيبتين إحداهما أقصر من الاخرى‏) و 100 روایت در این که مهدی موعود دارای غیبتی طولانی است! (منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر(عليه السلام)، ج‏2، ص: 242، الفصل الثامن و العشرون في أنّ له غيبة طويلة الى أن يأذن اللّه تعالى له بالخروج‏)

یعنی حداقل 110 روایت این نامه را تایید می‌فرمایند! این غیبت طولانی از چه زمانی آغاز شده است؟ غیبت اول و کوتاه حضرت در چه زمانی به پایان رسیده است!؟ پاسخ تمامی این 110 روایت، فقط و فقط همین توقیع شریف صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. لذا به هیچ وجه نمی‌توان این نامه خبر واحد محسوب نمی‌شود!

 

6- نکته پنجم: آخرین وصیت مکتوب

اگر مبلغین احمد اسماعیل بصری ادعا می‌کنند که بایستی به آخرین نسخه‌ی وصیت مراجعه نمود، این گوی و این میدان! آخرین وصیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آخرین سفیر خود، همین توقیع شریف است! اگر در ادعای خود صادق هستید، امر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار نکنید و به آخرین وصیت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمل نمایید.

 

7- نکته ششم: آیا این توقیع شریف در تعارض با تشرفات است؟!

شبهه‌ی دیگری که مبلغین جناب احمد اسماعیل بصری ممکن است مطرح نمایند، تعارض این نامه است با نقل تشرفاتی که افرادی خدمت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده‌اند. می‌گویند اگر این نامه درست است، پس تمام تشرفاتی که نقل کرده‌اند دروغ است! پس چون این نامه با تشرفات در تناقض هستند، لذا ما این نامه را به کنار می‌گذاریم!

اول این که دیدیم این نامه به بیش از 110 روایت تکیه دارد. لذا جایگاه آن کاملاً تثبیت شده است و تنها با طرح یک سوال، این اصل اعتقادی از بین نمی‌رود و اساساً شک، قدرت تخریب یقین را ندارد. آن چه باور قطعی و مسلم شیعه است، عبارت است از وجود دو غیبت برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). وجه تمایز و یا فصل مشترک این دو غیبت، همین نامه‌ی شریف امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. غیبت طولانی حضرت از چه زمانی آغاز شد؟ این سوال تنها یک پاسخ دارد: پس از صدور این نامه‌ی شریف، باب سفارت بسته شد! چرا که تعداد سفرا در هیچ جایی از قبل مشخص نشده بود که بگوییم با وفات سفیر چهارم، به صورت خودکار و اتومات دوران غیبت صغری به پایان رسید. لذا تنها همین نامه است که نشان می‌دهد غیبت طولانی حضرت از چه زمانی آغاز شده و باب سفارت ایشان از چه زمانی مسدود گردیده است.

دوم این که یکی از ادعیه‌ای که ائمه (علیهم السلام) به ما آموزش داده‌اند، درخواست و دعا برای تشرف و رسیدن خدمت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دیدن روی محبوب و ارباب است: اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زيبا را به من بنما و با نگاهى كه به وى مي‌كنم ديدگانم را روشن گردان. یعنی دعا برای زیارت چهره‌ی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز وارد شده و آرزوی هر دلداده‌ای است که به وصال امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسد و خدمت حضرت مشرف گردد. یعنی هم آن توقیع شریف درست است و هم این ادعیه.

نکته‌ی قابل توجه این است که آیا هر کسی که توفیق زیارت حضرت بقیة الله الاعظم را پیدا کرد، بخشی از باورهای اعتقادی را تغییر داده است!؟ در نقل تشرفات حقیقی و راستین، هیچ یک از باورهای اعتقادی از بین نرفته و نمی‌رود. بلکه اصل وجود و حیات امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیش از هر موضوع دیگری به اثبات می‌رسد.

تشرفات، خود دلیل دیگری بر اثبات وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند؛ تشرفات ثابت می‌کنند امام زمانی هست! مبادا گول مدعیان دروغین را بخوری! امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در بین مردم هستند. اندکی صبر کن! عجله نکن! اگر از دنیا هم بروی، دست خداوند متعال باز است و دوباره در رجعت برمی‌گردی و به مراد خودت از فرمانبرداری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نائل خواهی شد! آری، هر از گاهی، برای برخی، آن خورشید پشت ابر ظاهر می‌گردد تا کسی منکر وجود خورشید عالم تاب امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نگردد!

و چه زیبا وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در متن نامه، پاسخ این شبهه را نیز بیان فرموده‌اند. حضرت تشرفات را به طور کلی نفی نفرموده‌اند. حضرت نفرموده‌اند کسی نمی‌تواند توفیق زیارت ایشان را پیدا کند. بلکه حضرت صحبت از ادعای مشاهده فرموده‌اند. تصریح می‌فرمایند: أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ … فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ هر کسی ادعای مشاهده داشته باشد مثل جناب احمد اسماعیل بصری، چنین شخصی دروغگو افترازننده است. ادعا از ریشه‌ی دعو است. معنا و مفهوم این کلمه، به فراخوانی و دعوت برای انجام کاری برمی‌گردد.

به عنوان مثال در فرهنگ ابجدى الفبايى عربى فارسى در خصوص این کلمه چنین آورده که اگر چیزی را ادعا کند: ادَّعَى- ادعَاءً [دعو] الشي‏ءَ: آن چيز را تمنّا و ادعا كرد، آن چيز را حق خود پنداشت،- بهِ: آن را به خود نسبت داد و حق خود پنداشت،- الى غير ابيه: خود را به غير پدرش نسبت داد:- عليه: بر عليه او دادخواهى كرد،- فى الحرب: شعار در جنگ داد و گفت من فلان پسر فلانى مى‏باشم. الادِّعَاء- ج ادِّعَاءَات [دعو]: ادّعا، دادخواهى نزد قاضى، محاكمه.[6]

یا در فرهنگ لغت المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير می‌خوانیم: [دعو] دَعَوْتُ: اللّهَ (أَدْعُوهُ) (دُعَاءً) ابْتَهَلْتُ إِلَيْهِ بالسُّؤَالِ وَ رَغِبْتُ فِيمَا عِنْدَهُ مِنَ الْخَيْرِ. و (دَعَوْتُ) زَيْداً نَادَيْتُهُ و طَلَبْتُ إِقْبَالَهُ و (دَعَا) الْمُؤَذِّنُ النَّاسَ إِلَى الصَّلَاةِ فَهُوَ (دَاعِي اللّهِ) و الْجَمْعُ (دُعَاةٌ) و (دَاعُونَ) مِثْلُ قَاضٍ و (قُضَاةٌ) و (قَاضُونَ) و النَّبِىُّ (دَاعِي الْخَلْقِ) إِلَى التَّوْحِيدِ و (دَعَوْتُ) الْوَلَدَ زَيْداً و بِزَيْدٍ إِذَا سَمَّيْتَهُ بِهَذَا الاسْمِ. … و (دَعْوَى) فُلَانٍ كَذَا أَىْ قَوْلُهُ و (ادَّعَيْتُ) الشَّى‏ءَ تَمَنَّيْتُهُ. و (ادَّعَيْتُهُ) طَلَبْتُه لِنَفْسِى[7] یعنی کسی که چیزی را ادعا می‌کند و مردم را به امری دعوت می‌کند، از آنان چیزی طلب می‌نماید: (ادَّعَيْتُ) الشَّى‏ءَ تَمَنَّيْتُهُ یعنی چیزی را ادعا کردم یعنی آن را طلب کردم یا این که (دَعَوْتُ) زَيْداً نَادَيْتُهُ و طَلَبْتُ إِقْبَالَهُ کسی را فرامی‌خواند و اقبال کردن به سمت او را از طلب می‌کند.

یا در مجمع البحرين تصریح نموده: و النبي ( (صلی الله علیه و آله و سلم)) دَاعِ الخلق إلى التوحيد. و” ادَّعَيْتُ الشي‏ء” طلبته لنفسي[8]، پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت کننده‌ی خلق به توحید است و چیزی را ادعا کردم یعنی آن را برای خودم درخواست کردم.

در مفردات ألفاظ القرآن نیز معنای دعا و ادعا را این گونه بیان می‌کند: و الِادِّعَاءُ: أن يدّعي شيئا أنّه له، و في الحرب الاعتزاء، قال تعالى: وَ لَكُمْ فِيها ما تَدَّعُونَ* نُزُلًا  [فصلت/ 31- 32]، أي: ما تطلبون[9]، ادعا یعنی این که طلب کند چیزی را که مال اوست.

الإفصاح فى فقه اللغة نیز ادعا را این گونه معنا می‌کند: الادّعاء: ادّعَى كذا: طلبه لنفسه و زعم أنه له حقا كان أو باطلا، و الاسم: الدَّعوة و الدَّعاوة. و ادّعَى على فلان كذا: نسبه إليه. و- خاصمه فيه، و من ذلك: البَيِّنة على من ادّعَى و اليمين على من أنكر.[10] یعنی چیزی را برای خود طلب کردن این که گمان کند برای او حقی باشد.

این که ادعاها در دادگاه مورد بررسی قرار می‌گیرند نیز بر پایه‌ی همین معناست. دو طرف در خصوص یک موضوع ادعا می‌کنند که حق آنان است. یعنی در نفس ادعا کردن، حقی برای خود قائل هستند و آن را حق خود می‌دانند. یا مثلا کسی که ادعا می‌کند پزشک است، حق طبابت برای خود قائل است و مردم را به سوی خود می‌خواند که در این زمینه به سراغ او بیایند و به حرف او گوش دهند.

با این توضیح مشخص می‌شود در عبارت فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ یعنی بر اساس مشاهده‌ای که صورت گرفته، حقی برای خود قائل است و مردم را به سوی آن حق دعوت می‌کند. یعنی دقیقا همین کاری که جناب احمد اسماعیل بصری انجام داده است. ادعا کرده خدمت حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شده و بر اساس این مشاهده برای خود حق سفارت (سفیر حضرت بودن)، وصایت (وصی حضرت بودن)، امامت و امارت قائل شده و مردم را به سمت این حق دعوت می‌کند. از همه‌ی مردم دنیا این موضوع را طلب می‌کند که بر اساس این مشاهده، من امام هستم و حق امامت دارم و شما باید بیایید از من اطاعت کنید! به راستی آیا جناب احمد اسماعیل بصری چیزی غیر از این موضوع را ادعا کرده است!؟ آیا غیر از این است که تمام ادعای او بر اساس همین ادعای مشاهده است!؟ چه کسی گفته که جناب احمد اسماعیل فرزند پنجم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؟! فقط و فقط خودش! آن هم بر اساس ادعای مشاهده!

با توجه به این موضوع است که مشخص می‌شود چرا این قدر جناب احمد اسماعیل بصری با توقیع شریف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشکل دارد و آن را تحریف و انکار می‌نماید!

این موضوع را می‌توان از زاویه‌ی دیگری نیز مورد بررسی قرار داد؛ فرض کنید شما یک خاطره و داستان را تعریف می‌کنید. یا این که ان شاءالله خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف می‌شوید. اگر این توفیق را به اذن و اجازه‌ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای فرد دیگری تعریف کنید، آیا شما مخاطب را به اطاعت خودتان دعوت کرده‌اید!؟ آیا در تشرفات راستینی که نقل شده، کسی که توفیق شرفیابی خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کرده، مردم را به اطاعت خود دعوت کرده است؟! در هیچ یک از تشرفات چنین ادعایی به این معنا وجود ندارد.

مشاهده در اینجا به معنای دیداری است که امکان آن برای نواب اربعه فرآهم بود. یعنی تشرف ارادی و اختیاری؛ به این معنا که من هر وقت اراده می‌کنم و با حضرت کار دارم، از محل سکونت حضرت اطلاع داشته باشم و خدمت ایشان برسم و به اراده‌ی خودم مشرف بشوم و سوالم را بپرسم. این ادعای مشاهده در حقیقت به معنای نیابت خاصه است. کسی که چنین ادعایی برای مشاهده‌ی حضرت داشته باشد، در حقیقت خود را سفیر و نایب خاص حضرت می‌داند. این یعنی همان مقام و جایگاه وکلا و سفرای چهارگانه‌ی حضرت! امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این نوع مشاهده را رد می‌فرمایند.

حضرت در این نامه‌ی شریف می‌فرمایند ما دیگر وکیل و نائب خاص نداریم. اگر کسی به این معنا، ادعای مشاهده کرد یعنی ادعا کند که خدمت حضرت رسیده‌ام و هر کاری هم داشته باشم، خدمت حضرت می‌رسم و ایشان به من فرموده این کار را بکن و آن کار را نکن و … (یعنی کاری همانند نواب اربعه) چنین شخصی قطعا دروغگو و افترا زننده است! اگر کسی این امور را مانند نواب اربعه نقل کرد، بدانید که دروغ می‌گوید.

و این دقیقا همان ادعای جناب احمد اسماعیل بصری است!

8- نکته هفتم: مُفْتَرٍ

نکته‌ی دیگری که در این نامه‌ی شریف وجود دارد، عبارتی است که حضرت برای ادعا کننده‌ی مشاهده به کار برده‌اند. حضرت می‌فرمایند هر کسی که ادعای مشاهده به معنایی که در قسمت‌های پیشین گفته شد داشته باشد، چنین شخصی كَاذِبٌ مُفْتَرٍ است. یعنی یک دروغگوی معمولی نیست. بلکه دروغگویی است که به وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم افترا زده است. یعنی صحبت از این نیست که اصل مشاهده به طور کلی انکار شود و امکان تشرف وجود نداشته باشد. بلکه حضرت از کلمه‌ی مُفْتَرٍ یعنی افترا زننده نیز برای مدعی مشاهده استفاده فرموده‌اند. یعنی چنین شخصی در ادعای مشاهده‌ی خود، مطلبی را به دروغ به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت داده است. در واقع کلمه‌ی مُفْتَرٍ، شاهد دیگری است که معنای ادعا کننده‌ی مشاهده را بیشتر روشن می‌نماید؛ یعنی در ادعای مشاهده‌ی خود، مطلبی را به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نسبت می‌دهد و بر همین اساس برای خود حقی قائل شده و آن را مطالبه می‌نماید.

 

9- نکته هشتم و مهم‌ترین نکته: بسته بودن باب سفارت در غیبت کبری

یکی دیگر از نکات بسیار مهمی که مفهوم این توقیع شریف را بیش از پیش روشن می‌نمایند، توجه به سبب ورود یا صدور این نامه‌ی شریف است. اگر دوباره به فضای نامه یا به عبارتی، فضای صدور روایت دقت کنیم، نکات زیباتری روشن می‌گردد. این نامه را وجود مقدس امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به سفیر چهارم و آخرین سفیر خود مرقوم فرموده‌اند و سفیر خود را مخاطب قرار داده‌اند. نامه مربوط به اعلام بسته شدن باب سفارت و نیابت است و این که کسی حق ندارد ادعای چنین جایگاهی را داشته باشد (لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ) نه ممنوعیت و محرومیت تمامی شیعیان از ملاقات حضرت.

حضرت با صراحت و به روشنی هر چه تمام‌تر به آخرین سفیر خود اعلام فرموده‌اند که بعد از تو احدی حق ندارد ادعای سفارت و نیابت خاصه داشته باشد!

هر ابهامی که در معنای عبارت فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ وجود داشته باشد، بی‌شک هیچ شک و شبهه‌ای در عبارت لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ وجود ندارد. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آخرین سفیر خود با صراحت می‌فرمایند: وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ و به هيچ كس به عنوان جانشين خود وصيت نکن كه مقام سفارت تو را به عهده بگیرد. چرا که غيبت دوم واقع شده است.

مشاهده به هر معنایی که باشد، این قسمت از روایت، یعنی بسته شدن باب سفارت، هیچ ابهامی ندارد؛ با وفات سفیر چهارم، غیبت دوم یا غیبت کبری آغاز می‌گردد و احدی حق ندارد خود را سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی نماید! یعنی در دوران غیبت کبری، جایگاهی به عنوان سفارت و نیابت خاصه در منظومه‌ی اعتقادی شیعه وجود نخواهد داشت! هر کسی که در دوران غیبت کبری ادعای سفارت کند، قطعا همانند است که اسکناس 600 تومانی جعل کرده باشد!

10- نکته نهم: نیم نگاهی به تشرفات نقل شده و مقایسه‌ی آن با ادعای جناب احمد اسماعیل بصری

نیم نگاهی به تشرفات نقل شده در آثار و منابع، می‌تواند در روشن شدن هر چه بیشتر مفهوم ادعای مشاهده کمک کند.

در عموم تشرفات حقیقی که شرح حال آن به دست ما رسیده، در برخی موارد، در زمان تشرف، کسی که در محضر حضرت بوده، نمی‌دانسته خدمت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف شده است. پس از پایان تشرف است که متوجه این موضوع می‌شود یا این که به محض آگاه شدن از موضوع و این که توفیق تشرّف خدمت حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پیدا کرده، از مشاهده حضرت محروم می‌گردد.

از سوی دیگر همین تشرفات نیز غالباً بعد از مرگ بیان شده‌اند نه در زمان حیات و زندگی.

شاید مهم‌ترین نکته در بحث تشرفات، این موضوع است که در هیچ کدام از تشرفات راستین، ادعایی از طرف کسی که آن تشرف برای او رخ داده، مطرح نگردیده و نقل این تشرف، هیچ ادعایی به همراه نداشته است.

امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز پس از تصریح به بسته شدن باب سفارت، دقیقا به همین نکته اشاره می‌فرمایند: سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ به همین زودی شیعیانی می‌آیند که ادعای مشاهده می‌کنند. آن کدام تشرّف راستین بوده که شخص بار یافته به محضر صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در کوچه و بازار فریاد بزند ای مردم! من ادعا می‌کنم خدمت حضرت رسیده‌ام!  بلکه به عکس! داستان دقیقا بر خلاف این است. افرادی که توفیق زیارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پیدا کرده‌اند، این موضوع را معمولا مخفی نگه می‌داشته و اگر مورد سوال قرار می‌گرفته‌اند، تشرف را نقل می‌کردند. یعنی اطرافیان بر اساس شواهد و قرائنی، موضوعی را سوال کرده‌اند و آن شخصی که توفیق تشرّف پیدا کرده، به درخواست سوال کننده و البته شاید با اجازه‌ی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرح حال تشرف را نقل کرده است.

سوال اینجاست چه کسی از جناب احمد اسماعیل بصری درخواست کرده داستان تشرف خود خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان کن!؟ هیچ کس! بلکه دقیقا این خود احمد اسماعیل بصری است که چنین ادعایی را مطرح نموده! سپس بر اساس همین ادعا، اصول دین را تغییر می‌دهد؛ تعداد اوصیاء پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که تا روز قیامت فقط و فقط 12 نفرند را بدون هیچ دلیل و نصی به 24 می‌رسانند! عدالت‌گستری امام دوازدهم و قائم بودن ایشان را منکر شده و تمام شئون ایشان را به جناب احمد اسماعیل بصری نسبت می‌دهند و …

آری، این رویکرد در مورد تمام تشرفات نقل شده از حضرت جاری و ساری است؛ یعنی هر تشرفی که همراه با ادعایی باشد که من از جانب حضرت آمده‌ام و سفیر حضرت هستم و باید باورهای خود را بر اساس تشرفی که من نقل می‌کنم تغییر دهید و از این پس من امام شما هستم و تعداد ائمه‌ی شما 24 است نه 12، آسمان‌های هفت‌گانه اشتباه هستند و هشت آسمان داریم و رجعتی در کار نیست و … هیچ جایگاهی نزد شیعیان نخواهد داشت.

جالب اینجاست که از دیدگاه جناب احمد اسماعیل بصری نیز نمی‌توان بر اساس داستان‌هایی که تعریف کرده، اعتقاد و باوری را بنا نهاد! چرا؟ زیرا همان گونه که در بخش گذشته بیان گردید، احمد اسماعیل بصری معتقد است بر اساس یک خبر واحد حتی یکی از جزئیات فقهی نیز ثابت نمی‌شود چه رسد به مباحث اعتقادی!!!

همگی تشرفاتی که جناب احمد اسماعیل بصری در مورد خودش نقل کرده، حتی اگر به فرض محال، فرض کنیم که درست باشد، خبر واحد است! و نمی‌تواند اعتقادساز باشد!

آیا به راستی داستان‌های تشرفات حقیقی که از گذشته تا به حال به دست ما رسیده، این گونه هستند؟ قطعا این گونه نیستند. در هیچ از تشرّفات، چنین موضوعی به چشم نمی‌خورد!

از سوی دیگر، این معیاری که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامه‌ی خود مرقوم فرموده‌اند، میزان و ترازوی ما در برخورد با نقل تشرفات است. هر تشرفی که با چنین ادعایی همراه باشد، محکوم به کذب و افترا خواهد بود.

از همه‌ این دلایل که بگذریم، تشرفاتی که از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده، چه تکلیفی برای ما دارد؟! هیچ!

اگر ما هیچ اطلاعی از تشرفات نداشته باشیم، آیا اعتقادات ما ناقص می‌شود!؟ خیر!

آیا ایمان ما از بین می‌رود!؟ خیر!

آیا جزء ضروریات دین است که باید به تشرّفاتی از وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ما رسیده عمل کنیم؟ خیر!

اما آیا به راستی ادعای مشاهده‌ای که جناب احمد اسماعیل بصری مطرح نموده، این گونه است! قطعا این گونه نیست! به ادعای جناب احمد اسماعیل بصری، بر اساس ادعای مشاهده‌ای که وی داشته و خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیده، تقریبا تمامی اعتقادات و احکام و باورهای شیعی و اسلامی زیر و رو می‌شود!

  • تعداد ائمه (علیهم السلام) از 12 به 24 افزایش داده شده!
  • آسمان‌های هفت‌گانه با افزایش سقف به هشت آسمان افزایش یافته‌اند!
  • اعتقاد به رجعت از ضروریات دین است و منکر آن کافر است، از بین می‌رود!
  • بسیاری از احکام دستخوش تغییر می‌شوند!
  • اعتقاد به ویژگی‌های امام، مثل علم به همه چیز یا علم به همه‌ی زبان‌ها، مضحک و جاهلانه است!
  • تمامی شیعیان و علمای شیعه که اعتقاد به 12 امام (علیهم السلام) داشته‌اند، بر اساس ادعای مشاهده‌ی جناب احمد اسماعیل بصری واقفی هستند و کافر!!!
  • به امام حسین (علیه السلام) توهین می‌شود!
  • به امیرالمومنین (علیه السلام) توهین می‌شود!
  • حضرت یونس (علیه السلام) به جنهم می‌رود!
  • و …

حال آن که هیچ یک از تشرفات این تبعات را در پی ندارد! کدام تشرف حقیقی و راستین، چنین پیامدهای اعتقادی در پی داشته است!؟

لذا تشرفات هیچ ربطی به ادعای مدعیان دروغین ندارد.

 

11- نکته دهم: مشاهده به معنای ظهور

علاوه بر دلایل و مباحثی که پیش از این تقدیم حضور گردید، مرحوم على اكبر نهاوندى در کتاب العبقري الحسان‏ بیان دیگری در جمع بین این توقیع شریف و تشرفات صورت گرفته خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مطرح نموده است. ایشان بر این باورند که مشاهده به معنای ظهور است. یعنی هر کسی قبل از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی، ادعا کند امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور فرموده‌اند، چنین فردی دروغگو و افترا زننده است. و این مشاهده هیچ ربطی به تشرفات ندارد و تعارضی بین تشرفات و این توقیع شریف وجود ندارد.

11- 1- توضيح روايت ردّ مشاهده‏ كنندگان‏[11]

حدّ عقد احلى من القند بدان وجوهى كه علماى اعلام در جمع ميان توقيع شريف على بن محمد سمرى كه در آن چنين است: من ادّعى المشاهدة قبل خروج السّفياني و الصّحيحة فهو مفتر كذّاب و ميان اين حكايات اين عبقريّه و امثال آن‏كه در ياقوت الاحمر درج شده، بيان كرده‏اند در دو مورد از اين كتاب به نحو اجمال و تفصيل ذكر نموده‏ايم و لكن آن‏چه در اين مقام در نظر جلوه‏گر است، آن است كه ميان توقيع شريف و امثال اين حكايات معارضه‏اى نيست كه محتاج به جمع باشد، زيرا توقيع شريف در صدد ردّ و منع از دعوى ظهور است و مشاهده در آن به معنى ظهور و حضور است؛ چنان‏كه در آيه مباركه است: فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ.[12] بنابراين به معنى رويت نيست تا علما در حيص و بيص در جمع ميان توقيع شريف و اين حكايات بيفتند.

قرينه بر اين معنى دو چيز است: يكى قول آن حضرت كه مى ‏فرمايد: فلا ظهور الّا بعد از هرج و مرج و فتنه و فساد و ديگرى قول آن بزرگوار است كه مى‏ فرمايد: هركس پيش از خروج سفيانى و صيحه آسمانى مدّعى مشاهده، يعنى ظهور باشد- كه اين‏ها هر دو از علايم ظهورند- مفترى و كذّاب است.

فعلى هذا، ميان توقيع شريف آن بزرگوار و امثال آن، كه ردع و منع از مشاهده آن حضرت در آن‏ها ذكر شده و ميان اين حكايات مسطوره در اين كتاب شريف و ساير كتب هيچ معارضه ‏اى نيست، خذه و اغتنم. انتهى.

 

12- نکته یازدهم: لزوم اثبات ادعا

با وجود تمام نکاتی که پیش از تقدیم حضور گردید، از جنبه‌ی دیگری نیز می‌توان به این توقیع شریف و جایگاه سفارت نگریست. به فرض محال، فرض کنیم باب سفارت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسته نشده بود و این توقیع نیز از ناحیه مقدسه‌ی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صادر نشده بود. یعنی این امکان وجود داشت که در دوران غیبت، نواب خاص و سفرایی بین حضرت و مردم وجود داشته باشند.

با توجه به این فرض (البته فرض محال)، اگر کسی بخواهد سفیر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد، چگونه می‌تواند ثابت کند سفیر حضرت است؟

به نظر می‌رسد دو راه بیش‌تر وجود نداشته باشد؛ یا بایستی سفیر جدید توسط سفیر پیشین معرفی شود. یا این که مثلا اگر بین دو سفیر، فاصله‌ی زمانی وجود داشته باشد، دلیل و گواه روشنی برای اثبات حقانیت خود یعنی چیزی شبیه به معجزه ارائه نماید.

البته حتی اگر سفیر قبلی نیز سفیر بعدی را معرفی نماید، باز هم ممکن است مدعیانی پیدا شوند که ادعا کنند من آن سفیر جدید هستم. به عنوان مثال، افرادی که سفیر قبلی را درک نکرده‌اند، چگونه می‌توانند به سفیر جدید اعتماد نمایند؟ راهی جز ارائه‌ی کارت شناسایی معتبر یعنی اموری مثل مجعزه وجود ندارد تا حقانیت سفیر جدید به اثبات برسد. برای روشن شدن موضوع، بررسی شیوه‌ی اثبات حقانیت نواب اربعه، خالی از لطف نخواهد بود.

12- 1- شیوه‌ی اثبات نواب اربعه

ممکن است این سوال برای انسان پیش بیاید که حقانیت نواب اربعه، در زمان خودشان چگونه به اثبات رسیده است؟

نائب اول، جناب عثمان بن سعید عمروی است که مورد توثیق امام هادی (علیه السلام) و امام حسن عسکری (علیه السلام) قرار گرفته است.

امام حسن عسکری (علیه السلام) نیابت فرزند عثمان بن سعید را نیز بیان فرمودند و به اطلاع شیعیان رسانیدند[13] وَ اشْهَدُوا عَلَيَّ أَنَّ عُثْمَانَ بْنَ سَعِيدٍ الْعَمْرِيَّ وَكِيلِي وَ أَنَّ ابْنَهُ‏ مُحَمَّداً وَكِيلُ ابْنِي مَهْدِيِّكُمْ.[14]

راه اصلی اثبات حقانیت نیابت خاصه نواب اربعه (به غیر از نائب اول که توسط امام (علیه السلام) معرفی شد) اعلام نایب قبلی بوده که قبل از وفات خود، نایب بعدی را به تعداد قابل توجهی از شیعیان، معرفی می‌نماید. بنابراین با شهادت دادن جمع زیادی از شیعیان، حجت بر بقیه‌ی شیعیان نیز تمام می‌شد و شکی باقی نمی‌ماند.

علاوه بر معرفی نایب قبلی، کراماتی توسط نواب و از جمله حسین بن روح برای قوت قلب و اطمینان خاطر بیشتر شیعیان اظهار می‌شد که بعضی از آن‌ها را مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین و شیخ طوسی در الغیبة نقل کرده‌اند.

به عنوان مثال شیخ صدوق از محمد بن حسن صیرفی حکایت مفصلی نقل می‌کند که اختصارش چنین است: از بلخ برای حج خارج شدم و اموالی نزد من بود که باید آنها را به حسین بن روح نوبختی تحویل می‌دادم. در بین راه، یکی از کیسه‌ها گم شد و من مقداری از مال خود را به جای آن قرار دادم و وقتی به نزد شیخ حسین بن روح رسیدم و اموال را تحویل دادم، شیخ آن کیسه‌ای که از اموال خود جایگزین کرده بودم را خارج کرد و به من برگرداند و گفت این از اموال ما نیست. کیسه ما در فلان محل جا مانده است برگرد و آن را از همان جا پیدا کن و بیاور. اما وقتی برگشتی من از دنیا رفته‌ام. محمد بن حسن صیرفی می‌گوید بازگشتم و در همان محل که حسین بن روح آدرس داد کیسه را پیدا کردم. وقتی برگشتم شیخ از دنیا رفته بود و علی بن محمد سمری جانشین او شده بود و کیسه را به او تحویل دادم.[15]

ماجرای بانویی که حسین بن روح را مورد امتحان قرار داد، به عنوان حسن ختام این بخش تقدیم حضور می‌گردد تا نشان دهد نه تنها حجت‌های الهی، بلکه حتی نواب خاص ایشان نیز صداقت خود را با کرامات و غرایبی به اثبات می‌رساندند تا حقانیت ایشان برای شیعیان به اثبات برسد.[16]

حسين بن علی بن محمد قمی معروف به ابو علی بغدادی این ماجرا را نقل می‌کند: در همان‏ سال زنی را در بغداد ديدم كه از من پرسيد وكيل امام زمان (علیه السلام) كيست؟ بعضی از قمي‌ها به وی اطلاع دادند كه وكيل حضرت، حسين بن روح است و به آن زن گفتند كه اين مرد (یعنی ابوعلی بغدادی) او را مي‌شناسد.

وقتی من به خدمت حسين بن روح رسيدم زن هم در آنجا بود. زن به حسين بن روح گفت ای شيخ! در نزد من چيست؟ حسين بن روح گفت: آن چه نزد توست را در دجله بينداز سپس بيا تا خبر آن را به تو بدهم. زن رفت و آنچه با خود آورده بود را در دجله انداخت و آن گاه به نزد حسين بن روح بازگشت. حسين بن روح به كنيزش گفت: برو و آن حُقّه[17] را بيرون بياور. كنيز هم حقه را برای او آورد.

حسين بن روح به آن بانو گفت: اين همان حُقّه‌ای است كه نزد تو بود و آن را در دجله انداختی. اكنون بگويم چه در آن است، يا خودت ميگوئی!؟ زن گفت شما بفرمائيد! گفت: يك جفت خلخال طلا و حلقه بزرگی است كه گوهری در آن است و هم دو حلقه كوچك است كه در هر كدام يك دانه گوهر است. و نيز دو انگشتر فيروزه و يك انگشتر عقيق است!!! آن چه در حُقّه بود همان بود كه حسين بن روح گفته بود، بدون كم و كاست.

سپس سر حُقّه را باز كرد و آن چه در آن بود به من نشان داد. زن هم نگاهی به من كرد و گفت درست همان چيزهائی است كه من آورده بودم و در دجله انداختم. من و آن زن با مشاهده آن چه از حسين بن روح ديديم، چنان شاد شديم كه نزديك بود هوش از سر ما بپرد![18]

این است شیوه‌ی شیعیان! تا به یقین قلبی نرسند و حجت را بر خود تمام نبینند، تسلیم و سر سپرده‌ی احدی نمی‌گردند! با این که نائب سوم حضرت بر اساس نصِ نائب قبل معرفی شده بود، ولی باز هم جناب حسین بن روح را مورد آزمایش قرار می‌دهد! از سوی دیگر این ماجرا می‌تواند گوشه‌ای از عظمت و جایگاه و قدرت نواب خاص حضرت را به تصویر بکشد تا هر بی‌سر و پایی ادعای وکالت و نیابت و وصایت و جانشینی حضرت را نکند! و البته در مباحث گذشته ثابت شد جایگاهی به عنوان وصی امام زمان (علیه السلام) به طور کلی در دین تعریف نشده و چیزی به نام امام سیزدهم، خلیفه‌ی سیزدهم یا وصی سیزدهم در دین اسلام وجود ندارد.

به مثال خودمان و فرض محال وجود سفیر برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت کبری باز می‌گردیم.

اگر فردی در دوران ما (دوران غیبت کبری امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)) ادعا کند که وکیل، نائب و یا وصی و جانشین امام زمان (علیه السلام) است، آیا ادعای او بر اساس نص و وصیت قابل اثبات است!؟ هرگز! هیچ گاه ادعای او را بر اساس نص و وصیت قابل پذیرش نخواهد بود. چرا!؟ زیرا ما امام زمان (علیه السلام) را ندیده‌ایم که خود حضرت این فرد مدعی را به ما به عنوان وصی و نائب و وکیل خود معرفی فرموده باشند! و از سوی دیگر، بین این فرد مدعی جدید و نواب اربعه نیز فاصله‌ی بیش از 1000 ساله وجود دارد! لذا راه معرفی سفیر قبلی در مورد مدعیان سفارت در زمان حاضر به طور کلی مسدود است.

در صورتی ما به ادعای این فرد مدعی ایمان می‌آوریم که ابتدا خود امام زمان (علیه السلام) ظاهر شوند و ادعای امامت خود را به همگان بر اساس آیات و بیِّنات و معجزات ثابت نماید. وقتی مردم به یقین رسیدند که این فرد همان امام دوازدهم است، در این صورت اگر حضرت شخصی را به عنوان نایب یا وکیل خود معرفی فرمودند، نیابت و وکالت او بر اساس نص و دستور امام زمان (علیه السلام) ثابت می‌شود. در غیر این صورت هر فردی که ادعای نیابت و وکالت امام زمان (علیه السلام) را داشته باشد، تنها و تنها یک راه برای اثبات ادعای خود دارد و آن هم راهی نیست جز ارائه‌ی آیه و بیِّنه و معجزه. البته بر اساس آن چه در بخش‌های گذشته تقدیم حضور گردید، می‌دانیم که از شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته تا خود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وجود هر گونه وصی و خلیفه پس از دوازدهمین حجت الهی را انکار فرموده‌اند. در توقیع صادر شده برای نائب چهارم نیز دیدیم که حضرت فرمودند به احدی وصیت نکن! یعنی حتی بابت نیابت خاصه را نیز بستند!

 

 

[1] ( 1). في بعض النسخ« الغيبة التامة».

[2] كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 516

[3] كمال الدين و تمام النعمة ترجمه پهلوان، ج‏2، ص: 294

[4] الغيبة للنعماني / النص / 300 / باب 18 ما جاء في ذكر السفياني و أن أمره من المحتوم و أنه قبل قيام القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

[5] الغيبة للنعماني / ترجمه فهرى، متن، ص: 351

[6] فرهنگ ابجدى الفبايى عربى فارسى: ترجمه كامل المنجد الابجدى، متن، ص: 34

[7] المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، ج‏2، ص: 194

[8] مجمع البحرين، ج‏1، ص: 143

[9] مفردات ألفاظ القرآن، ص: 316

[10] الإفصاح فى فقه اللغة، ج‏1، ص: 247

[11] العبقري الحسان، ج‏2، ص: 584

[12] سوره بقره، آيه 185

[13] مهدی موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، متن، ص: 667

[14] بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج‏51، ص: 345

[15] كمال الدين و تمام النعمة، جلد ‏2، صفحه‌ی 516

[16] كمال الدين و تمام النعمة، جلد ‏2، صفحه‌ی 519

[17] حُقّه: به ضم حاء و تشديد قاف، ظرف چوبين كوچكی بوده كه مرواريد يا لعل يا ساير اشياء قيمتی و آلات طلا و نقره در آن مي‌نهاده‏اند.

[18] بحار الأنوار (ط – بيروت)، جلد ‏51، صفحه‌ی 342 – مهدی موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، صفحه‌ی 661

‫2 دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *