عدد اوصیاء پیامبر(ص) و فریبکاری احمد الحسن
بررسی روایات تعداد اوصیا پیامبر،۱۲ امام یا ۲۴ امام
عدد اوصیاء پیامبر(ص) و فریبکاری احمد الحسن
چکیده: تعیین و معرفی اوصیاء رسول اکرم(ص) بنابر دستور خداوند متعال انجام پذیرفته است. گروهی از روایات تاکید صریح دارند که «دوازده وصی» و جانشین برای رسول خدا(ص) معرفی کنند و گروهی دیگر دلالت صریح بر نفی زیادت از «اثنی عشر» دارند. امّا احمد الحسن با تمسّک غیرعلمی به چند روایت غیر صریح قصد دارد تعداد اوصیای پیامبر را بیش از 12 نفر معرفی کند، تا بدین وسیله ادعای وصایت خویش را ثابت کند. او با استفاده از روایت موسوم به وصیت، عدد اوصیاء را 24 تن میداند و حال آنکه بر اساس روایت مورد تمسک خود در لوح جابر، عدد اوصیاء را 13 تن دانسته و به کم و بیش اعتقادی ندارد و بدینسان دچار تعارض عددی شده! در این مقاله دو گروه اول از روایات که بر 12 نفر بودن اوصیای پیامبر تاکید دارند مرور و از روایات گروه سوّم و مورد تمسّک احمد البصری ابهام زایی می شود.
روایات دوازده وصی
حصر عدد امامان معصوم(علیه السلام)، جنبه نقلی داشته و از شمول دایره عقل خارج است. تعیین و معرفی اوصیاء رسول اکرم(صل الله علیه و آله) بنابر دستور خداوند متعال انجام پذیرفته است. آنچه از روایات بر میآید، معرفی «دوازده وصی» و جانشین برای رسول اکرم(صل الله علیه و آله) است که به برخی از آنها اشاره می گردد:
روایت اول:
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: جُندب بن جُناده یهودی در خیبر به محضر رسول اکرم(صل الله علیه و آله) وارد شد(پس از پرسش چند سئوال اسلام آورد) و عرض کرد: ای محمد(صل الله علیه و آله) به من از اوصیاء و جانشینانت خبر بده تا به آنها متمسک شوم. پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمود؛ ای جندب! همانا اوصیاء بعد از من به تعداد نقبای بنی اسرائیل هستند. جندب گفت: ای رسول خدا! همان طور که در تورات آمده است تعداد نقباء دوازده نفر بودند. پیامبر(صل الله علیه و آله) فرمود: ائمه بعد از من نیز دوازده نفر هستند. جندب گفت آیا تمامی آنها در یک زمان خواهند آمد؟ ایشان فرمودند: نه! و لکن آنها پشت در پشت خواهند آمد… جندب پرسید: اسامی آنها چیست؟ فرمودند: نه نفر از فرزندان حسین(علیه السلام) هستند. مهدی نیز از آنها است(1). زمانی که مدت امامت حسین تمام شد، پسرش علی به امامت بعد از او قیام می کند و… حسن برای امامت قیام می کند که فرزند او امین خوانده می شود. سپس غائب می شود از آنها امامشان. جندب گفت ای رسول خدا! حسن غائب می شود؟ فرمودند: نه! و لکن فرزندش حجت غائب می شود. پرسید: ای رسول خدا اسمش چیست؟ فرمود: اسمش گفته نمی شود تا اینکه ظهور کند.(2)
روایت دوم:
امام حسن(علیه السلام) از رسول خدا(صل الله علیه و آله) نقل می کند که فرمود: این امر (امامت) را پس از من دوازده امام مالک شوند، که نه تن آنان از صلب حسینند، و خداوند علم و فهم مرا به آنها عنایت و مرحمت فرموده، هر گروهى که مرا درباره ایشان اذیت مى کنند، خداوند شفاعت مرا به ایشان نرساند.(3)
روایت سوم:
عبد الله بن مسعود از رسول خدا(صل الله علیه و آله) نقل می کند که مى فرمود: پیشوایان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از نسل حسین مى باشند و نهمین آنها مهدى شان است.(4)
روایت چهارم:
ابی سعید از رسول خدا (صل الله علیه و آله) نقل می کند که مى فرمود: امامان پس از من دوازده نفرند، نه نفر آنان از نسل حسین و نهمین آنان قائم شان است، خوشا به حال کسى که آنان را دوست بدارد واى بر کسى که آنان را دشمن دارد.(5)
روایت پنجم:
امیرمؤمنان(علیه السلام) از رسول خدا(صل الله علیه و آله) نقل میکند که فرمود: هنگامىکه مرا به آسمان سیر دادند، پروردگارم جل جلاله به من وحى کرد و فرمود: اى محمد! به راستى من یک نظرى به زمین کردم و تو را از آن برگزیدم و پیامبر قرار دادم. و از نام خودم براى تو نامى باز گرفتم من محمودم و تو محمدى. سپس دوباره نظرى افکندم و على را در آن انتخاب کردم و او را وصى و خلیفه تو و شوهر دخترت و پدر نژاد تو نمودم و براى او نیز نامى از نامهاى خود برگرفتم، من على اعلایم و او على است و فاطمه و حسن و حسین را از نور شما آفریدم. سپس ولایت آنها را به فرشتگان عرضه داشتم، هر کس پذیرفت نزد من از مقربین شد. اى محمد اگر بندهاى مرا عبادت کند تا بریده شود و مانند مشک پوسیده گردد اما منکر ولایت آنان نزد من آید، من او را در بهشتم جا ندهم و زیر عرشم سایه نبخشم. اى محمد دوست دارى آنها را ببینى؟
عرض کردم آرى پروردگارا خداى عز و جل فرمود: سر بلند کن، سر بلند کردم و ناگاه انوار على و فاطمه و حسن و حسین و على بن احسین و محمد بن على و جعفر بن محمد و موسى بن جعفر و على بن موسى و محمد بن على و على بن محمد و حسن بن على و محمد بن الحسن قائم را دیدم و قائم در وسط آنها مانند ستاره درخشان بود، عرضکردم پروردگار اینها کیانند؟ فرمود امامان و این قائم است، آنکه حلال مرا حلال کند و حرام مرا حرام کند و به وسیله او از دشمنانم انتقام گیرم و او مایه راحتى دوستان من است و او است که دل شیعیانت را از ظالمان و منکران و کافران شفا مىدهد. و لات و عزى را تر و تازه بیرون مىآورد و آنها را مى سوزاند و مردم در آن روز به آنها فریفته شوند و در آزمایش قرار گیرند سختتر از فتنه گوساله و سامرى.(6)
نفی زیادت از اثنی عشر
روایات متواتری مبنی بر حصر عدد ائمه معصومین(علیهم السلام) صادر شده است که دلالت بر حصر عدد آن بزرگواران در دوازده می کند. به عنوان نمونه:
روایت اول:
عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ الْقَرَاطِیسِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) الْأَئِمَّةُ بَعْدَ نَبِیِّنَا(صل الله علیه و آله) اثْنَا عَشَرَ نُجَبَاءُ مُفَهَّمُونَ مَنْ نَقَصَ مِنْهُمْ وَاحِداً أَوْ زَادَ فِیهِمْ وَاحِداً خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَى شَیْء(7)؛ )امام صادق(علیه السلام) فرمود: ائمه بعد از پیغمبر ما محمد (صل الله علیه و آله) دوازده تن است که جملگی برگزیده و مرتبط با فهم الهی هستند. پس هرکس یکی از آنها را کم کند یا یک تن بر آنها اضافه کند از دین خارج گشته و از ولایت ما بهرمند نمی گرد(.
روایت دوم:
عَنْ سَدِیرٍ الصَّیْرَفِیِّ قَالَ دَخَلْتُ أَنَا وَ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ أَبَانُ بْنُ تَغْلِبَ عَلَى مَوْلَانَا أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِق(علیه السلام)… أَمَّا غَیْبَةُ عِیسَى(علیه السلام) فَإِنَّ الْیَهُودَ وَ النَّصَارَى اتَّفَقَتْ عَلَى أَنَّهُ قُتِلَ فَکَذَّبَهُمُ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ بِقَوْلِهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ کَذَلِکَ غَیْبَةُ الْقَائِمِ فَإِنَّ الْأُمَّةَ سَتُنْکِرُهَا لِطُولِهَا فَمِنْ قَائِلٍ یَهْذِی بِأَنَّهُ لَمْ یُولَدْ و قائل یقول إِنَّهُ مات و قَائِلٍ یَکفُرُ بِقولهِ إنَّ حادی عَشَرَنا کانَ عقیماً وَ قَائِلٍ یَقُولُ إِنَّهُ یَتَعَدَّى إِلَى ثَلَاثَةَ عَشَرَ وَ صَاعِداً(8) وَ قَائِلٍ یَعْصِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِقَوْلِهِ إِنَّ رُوحَ الْقَائِمِ یَنْطِقُ فِی هَیْکَلِ غَیْرِه(9)؛ (امام صادق(علیه السلام) فرمود: …اما در غیبت عیسی(علیه السلام) یهود و نصاری متفق شدند بر اینکه او کشته شده است پس خداوند آنها را تکذیب کرد بقولش و نکشتند او را و به صلیب نکردند او را و لکن غیبت قائم نیز این چنین است. زیرا عده ای به خاطر طولانی شدن غیبت قائم که گروهی انکار خواهند کرد. پس کسی هزیان گوید که او متولد نشده، گوینده ای دیگر این کلام کفر آمیز را گوید که یازدهمین ما ائمه عقیم است و گوینده ای دیگر با این کلام از دین خارج شود که تعداد ائمه به سیزده و یا بیشتر رسیده است و گوینده ای دیگر به نافرمانی خدا پرداخته و گوید روح قائم در جسد دیگری سخن می گوید(
روایت سوم:
وَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ عَنْ سَلْمَانَ اَلْفَارِسِیِّ عَنِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): قَالَ: أَنَا وَ أَخِی وَ اَلْأَحَدَ عَشَرَ إِمَاماً مِنْ أَوْصِیَائِی إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ، کُلُّهُمْ هَادُونَ مَهْدِیُّونَ أَوَّلُ اَلْأَوْصِیَاءِ بَعْدَ أَخِی اَلْحَسَنُ، ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ، ثُمَّ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ،…(10)؛ )پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) فرمود: برادرم و یازده امام تا روز قیامت اوصیاء من هستند، همه آنان هدایت کننده و هدایت شده هستند. اولین وصی بعد از برادرم؛ حسن(علیه السلام)، سپس حسین(علیه السلام)، سپس نه نفر از فرزندان حسین(علیه السلام) است…( .
روایت چهارم:
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) أَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ إِنَّ أَوْصِیَائِی بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(11)؛
پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) فرمود: من سید انبیاء و علی بن ابی طالب سید اوصیاء هستیم و همانا عدد اوصیاء بعد از من دوازده است. اولین آنان علی بن ابی طالب(علیه السلام) و آخرین آنان قائم(علیه السلام) است.
روایت پنجم:
وَ قَالَ: حَدَّثَنَا فَضَالَةُ بْنُ أَیُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ(صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ): لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ): یَا عَلِیُّ أَنَا أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ أَنْتَ یَا عَلِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى، ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثُمَّ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ، ثُمَّ اَلْحُجَّةُ بْنُ اَلْحَسَنِ اَلَّذِی تَنْتَهِی إِلَیْهِ اَلْخِلاَفَةُ وَ اَلْوِصَایَةُ وَ یَغِیبُ مُدَّةً طَوِیلَةً، ثُمَّ یَظْهَرُ وَ یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً(12)؛ )پیامبراکرم(صل الله علیه و آله) فرمود: ای علی! من به مؤمنین سزاوارتر از خودشان هستم، سپس تو سزاوارتر از مومنین به خودشان هستی،… سپس حجت فرزند حسن سزاوارتر است، همان کسی که خلافت و وصایت با او به پایان میرسد و مدت طولانی غایب میشود و بعد از آن ظاهر شده و زمین را با عدل و داد پر میکند کما اینکه با ظلم و جور پر شده است(
روایت ششم:
حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَصْرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) إِنَ خُلَفَائِی وَ أَوْصِیَائِی وَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى الْخَلْقِ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَخِی وَ آخِرُهُمْ وَلَدِی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ أَخُوکَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قِیلَ فَمَنْ وَلَدُکَ قَالَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّى یَخْرُجَ فِیهِ وَلَدِیَ الْمَهْدِیُّ فَیَنْزِلَ رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ فَیُصَلِّیَ خَلْفَهُ وَ تُشْرِقَ الْأَرْضُ بِنُورِهِ وَ یَبْلُغَ سُلْطَانُهُ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ(13)؛ )همانا خلفاء و اوصیای من و حجّت های خدا بر مردم، بعد از من، دوازده نفر هستند. اوّل آنها، علی و آخرشان فرزندم مهدی (علیه السلام) است. گفته شد ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابی طالب(علیه السلام). باز پرسیده شد: فرزندت کیست؟ فرمود: او مهدی است که زمین را از عدل پر می کند کما اینکه با ظلم و جور پر شده است. قسم به خدایی که مرا به نبوت برگزید، اگر از دنیا باقی نماند مگر به اندازه یک روز، خداوند آن یک روز را بقدری طولانی می کند تا فرزندم مهدی خروج کند. سپس حضرت عیسی بن مریم(علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند و شرق و غرب عالم را به نور خدا روشن کرده و حکومت خود را بر جهان می گستراند(
ابهام زدایی از چند حدیث
احمد بصری و اتباع او به حصر عدد امامان معصوم(علیهم السلام) در اثنی عشر اعتقادی نداشته و قائل به 24 وصی برای رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله) هستند.
چنانچه ناظم العقیلی گفته است:
لاَ یُوجَدَ دَلِیلٌ شَرْعِیٌّ یَحْصَرُ الْإِمَامَةُ فِی اثْنَیْ عَشَرَ إِمَاماً بَلْ الْأَدِلَّةِ الشَّرْعِیَّةِ مُتَوَاتِرَةٍ عَلِیِّ اسْتِمْرَارِ الْإِمَامَة بَعْدَ الْإِمَامِ الْمَهْدِیِّ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) فِی ذُرِّیَّتِهِ الْمَهْدِیِّینَ الِاثْنَیْ عَشَرَ(14)؛ )هیچ دلیل شرعی پیدا نمیشود که امامت را در دوازده تن منحصر کند، بلکه ادله شرعی متواتر، دلالت بر استمرار امامت بعد از امام مهدی(علیه السلام) در نسل دوازدهگانه مهدیین دارد(
آنچه در بین روایات، مستمسک این فرد شده است، تعداد محدودی از روایات است که آنهم هیچ تصریحی بر این ادعا ندارند. برخی از این روایات مورد بررسی قرار می گیرد:
- بررسی روایت اصبغ بن نباته:
وَ رَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مَالِکٍ الْجُهَنِیِّ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: أَتَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) فَوَجَدْتُهُ مُتَفَکِّراً یَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لِی أَرَاکَ مُتَفَکِّراً تَنْکُتُ فِی الْأَرْضِ أَ رَغْبَةً مِنْکَ فِیهَا فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِیهَا وَ لَا فِی الدُّنْیَا یَوْماً قَطُّ وَ لَکِنْ فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَ غَیْبَةٌ یَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُونَ.(15)
این روایت با سه متن متفاوت نقل شده است. لذا به هر سه متن اشاره شده و مورد بررسی قرار میگیرد:
متن اول:
فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِی، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی، هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ یَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُون»(16)؛ (به مولودی فکر می کنم که از نسل من و یازدهمین فرزند است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد می کند، همانطور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروههایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می شوند)
متن دوم:
فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ مِنْ وُلْدِی هُوَ الْمَهْدِیُّ الَّذِی یَمْلَأُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَ غَیْبَةٌ یَضِلُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَهْتَدِی فِیهَا آخَرُونَ(17)؛ (به مولودی فکر می کنم که از نسل یازدهمین فرزند من است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد میکند، همان طور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروههایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می شوند.
متن سوم:
وَ لَکِنِّی فَکَّرْتُ فِی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْرِ الْحَادِی عَشَرَ، هُوَ الْمَهْدِیُّ، یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَ غَیْبَةٌ، یَضِلُّ فِیهَا قَوْمٌ، وَ یَهْتَدِی بِهَا آخَرُونَ»(18)؛ (به مولودی فکر می کنم که از نسل یازدهمین است. او همان مهدی است که زمین را پُر از عدل و داد میکند، همانطور که پُر از ظلم و جور شده است. برای او غیبت و سرگردانی است که گروههایی در آن زمان گمراه شده و دیگران هدایت می شوند)
در عبارت اول؛ «مِنْ ظَهْرِی، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی» و در عبارت دوم؛ «مِنْ ظَهْرِ، الْحَادِیَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی» آمده و در عبارت سوم؛ «مِنْ ظَهْرِ، الْحَادِیَ عَشَرَ» بدون «وُلدی» ذکر شده است.
جهت تبیین این اختلاف نسخ به موارد ذیل توجه گردد:
اولاً؛ قرائت اول در تمام نسخه های خطی که این روایت را نقل کرده اند وجود دارد. مانند: غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره 1206)، غیبت طوسی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره 2090)، غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره 3758)، غیبت طوسی (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره 3764)، غیبت طوسی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره14382)، اختصاص شیخ مفید (کتابخانه آیت الله حکیم در نجف اشرف)، کمال الدین و تمام النعمة (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره2936)، غیبت نعمانی (کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره1754)، اثبات الوصیة (مرکز احیاء تراث اسلامی به شماره2550).(19)
ثانیاً؛ در قرائت دوم لفظ (ظهر الحادی عشر) دلالت بر این ندارد که موصوف فرزند امام باشد بلکه منعوت خود امام است. چنانچه شیخ مفید نیز در ذیل همین روایت در کتاب الاختصاص و شیخ طوسی در الغیبه به آن نکته اشاره کرده و افزودهاند: قوله «مِنْ وُلْدِی» لیس بیاناً للحادى عشر فان المهدى(علیه السلام) هو ابن التاسع من ولده(علیه السلام) بل «من» تبعیضیه أى ان الامام الحادى عشر هو من ولدى.
ثالثاً؛ متن سوم بدون عبارت «ولدی» ذکر شده است، لذا هیچ اشارهای به این ندارد که مراد از یازدهمین، یازدهمین از اوصیاء پیامبر(صل الله علیه و آله) است یا یازدهمین از فرزندان علی(علیه السلام).
* * *
- بررسی روایت من ولدی اثنی عشر نقیباً:
از این روایت در نگاه اول چنین استفاده میشود که تمامی دوازده امام(علیه السلام) از فرزندان پیامبر(صل الله علیه و آله) میباشند و چون امیرالمومنین(علیه السلام) جزو ائمه معصومین بوده و از فرزندان پیامبر(صل الله علیه و آله) نیست، با این حساب عدد امامان سیزده خواهد بود. در متن روایت آمده است:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) مِنْ وُلْدِیَ اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً»(20)؛ (امام باقر(علیه السلام) از پیامبر(صل الله علیه و آله) نقل میکند که فرمود: از فرزندانم دوازده نقیب و نجیب و محدث و تفهیم شده است که آخر آنان قائم بر حق است که زمین را از عدل و داد پر میکند، کما اینکه با ظلم و جور پر شده است.
در پاسخ به این روایت بایستی به دو نکته مهم توجه کرد:
اولاً؛ این روایت با همین سند در سایر منابع به شکل دیگری نقل شده است. که به دو مورد اشاره می گردد:
الف. روایتی که به جای «اثنی عشر» از عبارت «احد عشر» استفاده شده است:
عَن أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) مِنْ وُلْدِی أَحَدَ عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ، یَمْلَأُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا.(21)
ب. روایتی که به جای «من ولدی» از عبارت «من اهل بیتی» استفاده شده است:
عَنْ أَبِی جَعْفَر(علیه السلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) مِنْ أَهْلِ بَیْتِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُونَ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً.(22)
ثانیاً؛ نظر به اینکه یازده تن از ائمه معصومین(علیهم السلام) از اولاد رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله) هستند، بنابراین، از باب تغلیب، تمامی ائمه اثنی عشر را از اولاد و ذریه پیامبر(صل الله علیه و آله) به شمار آوردهاند. چنانچه در روایتی از رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله) به آن تصریح شده و علی(علیه السلام) را از ذریه آن حضرت دانسته است.
عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْمُوسَوِیِّ الْقَاضِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْمُثَنَّى عَنْ جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ الضَّبِّیِّ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ یَزِیدَ السَّمَّانِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: دَخَلَ أَعْرَابِیٌّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صل الله علیه و آله) … فَأَخْبِرْنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ یَکُونُ بَعْدَکَ نَبِیٌّ «قَالَ لَا أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ لَکِنْ یَکُونُ بَعْدِی أَئِمَّةٌ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَوَّامُونَ بِالْقِسْطِ کَعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِیفَةُ بَعْدِی وَ تِسْعَةٌ مِنَ الْأَئِمَّةِ مِنْ صُلْبِ هَذَا وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى صَدْرِی وَ الْقَائِمُ تَاسِعُهُمْ یَقُومُ بِالدِّینِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ(23)؛ (امام حسین(علیه السلام) میفرماید: مرد اعرابی به محضر رسول خدا(صل الله علیه و آله) آمده و عرض کرد: ای رسول خدا(صل الله علیه و آله) مرا مطلع کن آیا بعد از تو نبی دیگری خواهد آمد؟ فرمود: نه! من خاتم پیامبران هستم. لکن بعد از من امامانی از ذریه من هستند که عدالت را برپا خواهند کرد. شمارش آنان به عدد نقبای بنی اسرائیل است. اولین آنها علی بن ابی طالب(علیه السلام) است که امام و جانشین پس از من است. سپس پیامبر دست خود را بر سینه من گذاشت و فرمود: نُه نفر از امامان، از نسل این است و قائم(علیه السلام) نهمین نفر آنان است و در آخر الزمان دین را برپای خواهد کرد).
همچنین روایتی که پنجمین فرزند از هفتمین فرزند پیامبر را همان قائم(علیه السلام) معرفی کرده، از باب تغلیب میباشد که در غیر این صورت عدد امامان معصوم(علیهم السلام) سیزده نفر خواهد شد! این درحالییست که اولاً؛ در متن روایت؛ علی(علیه السلام) را نیز در جمع فرزندان حضرت شمارش کردهاند. ثانیاً؛ نام امام غائب و نام پدر ایشان در متن روایت مشخص شده است.(24) ثالثاً؛ مشابه همین روایت از بیان ائمه معصومین(علیه السلام) صادر شده است که پنجمین از فرزندان هفتمین را امام قائم و غائب دانستهاند.(25) لذا بر اساس این روایت، نمیتوان به امام غائبی که سیزدهمین باشد معتقد شد. بنابراین، پنجمین فرزند از هفتمین فرزندان رسول خدا(صل الله علیه و آله) امام دوازدهم(علیه السلام) خواهد بود.(26)
* * *
3- بررسی حدیث لوح جابر ابن عبدالله:
در حدیث جابر ابن عبدالله انصاری عدد اوصیاء رسول اکرم(صل الله علیه و آله) را به نقل از لوح حضرت زهرا(سلام الله علیها) دوازده نفر از اولاد حضرت زهرا(سلام الله علیها) نقل میکند؛ احمدالحسن با استفاده از این روایت، خودش را نفر دوازدهم از فرزندان آن حضرت(سلام الله علیها) دانسته و این روایت را دلیل حقانیت خود میشمارد.
در پاسخ به این اشکال گفته میشود:
این روایات به چهار صورت نقل شده است که احمد بصری جهت سوء استفاده از آن، تنها به یک نوع از آنها متمسک شده است تا از این طریق بتواند به اغراض خود دست یابد. این چهار روایت عبارتند از:
الف. روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را 11 نفر دانسته و تعداد نام های علی را در آن چهار علی شمارش کرده است.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ(صل الله علیه و آله) وَ قُدَّامَهَا لَوْحٌ یَکَادُ ضَوْؤُهُ یُغْشِی الْأَبْصَارَ فِیهِ اثْنَا عَشَرَ اسْماً ثَلَاثَةٌ فِی ظَاهِرِهِ وَ ثَلَاثَةٌ فِی بَاطِنِهِ وَ ثَلَاثَةٌ فِی آخِرِهِ وَ ثَلَاثَةُ أَسْمَاءَ فِی طَرَفِهِ فَعَدَدْتُهَا فَإِذَا هِیَ اثْنَا عَشَرَ فَقُلْتُ أَسْمَاءُ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالَتْ هَذِهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ أَوَّلُهُمُ ابْنُ عَمِّی وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِی آخِرُهُمُ الْقَائِمُ قَالَ جَابِرٌ فَرَأَیْتُ فِیهَا مُحَمَّداً مُحَمَّداً مُحَمَّداً فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ وَ عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً عَلِیّاً فِی أَرْبَعَةِ مَوَاضِعَ(27)؛ (امام باقر(علیه السلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری میفرماید: به نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) دختر رسول خدا(صل الله علیه و آله) وارد شدم در حالیکه لوح نورانی مقابلش بود. در آن لوح 12 اسم بود که سه اسم در رو و سه اسم در پشت و سه اسم در آخر و سه اسم در حاشیه اش بود. شمارش کردم دیدم درحالیکه 12 اسم بودند. پس عرض کردم: اینها اسامی چه کسانی است؟ فرمود: اسامی اوصیاء است. اولین آنها پسر عمویم و یازده تن دیگر فرزندانم هستند که آخرین آنها قائم(علیه السلام) است. جابر گفت: پس در بین آنها سه محمد و چهار علی دیدم)
ب. روایتی که عدد اوصیاء را 12 نفر دانسته و تعداد نام های علی را در آن چهار علی شمارش کرده است. در این روایت عبارت «من ولده» ذکر نشده است.
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ»(28)، (امام باقر(علیه السلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری میفرماید: به نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسماء اوصیاء در مقابلش بود. پس شمارش کردم و 12 تن بودند که آخر آنان قائم(علیه السلام) بود. سه تن از آنان محمد و چهار تن علی بود. درود خدا بر آنان).
ج. روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان را 12 دانسته اما در شمارش تعداد نام علی به چهار علی اشاره کرده است. این بدین معناست که علی بن ابی طالب(ع) را داخل در این 12 اوصیاء دانسته است. زیرا در بین فرزندان امیرالمومنین 3 علی وجود دارد. نه 4 علی.
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا. فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ أَرْبَعَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ»(29)؛ (امام باقر(علیه السلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری میفرماید: به نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسامی اوصیاء از فرزندانش در مقابلش بود. پس شمارش کردم و 12 تن بودند که آخر آنان قائم(علیه السلام) بود. سه تن از آنان محمد و چهار تن علی بود. درود خدا بر آنان)
د. روایتی که در آن عدد اوصیاء از فرزندان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را 12 دانسته و تعداد نام علی را در بین آنان 3 علی دانسته است.
مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ(علیه السلام) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَالله(سلام علیها) وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(علیه السلام) ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌ»(30)؛ امام باقر(علیه السلام) به نقل از جابر بن عبدالله انصاری میفرماید: به نزد حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد شدم در حالیکه لوحی از اسامی اوصیاء از فرزندانش در مقابلش بود. پس شمارش کردم و 12 تن بودند که آخر آنان قائم(علیه السلام) بود. سه تن از آنان محمد و سه تن علی بود.
اولاً در سند این روایت، ابی الجارود قرار گرفته است. وی بنیانگذار فرقه زیدیه جارودیه بوده و احتمال جعل و ایجاد انحراف در مذهب حقه تشیع توسط این فرد بسیار بالا است.
ثانیاً با توجه به وجود نسخه بدل در این روایت، احمدالحسن دچار ترجیح بلا مرجِح شده و با چشم پوشی از سایر روایات، فقط از روایت چهارم استفاده کرده است!
ثالثاً احمدالحسن با استفاده از روایت موسوم به وصیت، عدد اوصیاء را 24 تن میداند و حال آنکه بر اساس روایت مورد تمسک خود در لوح جابر، عدد اوصیاء را 13 تن دانسته و به کم و بیش اعتقادی ندارد! با این وجود دچار تعارض عددی شده و بایستی برای حل این مساله پاسخگو باشد.
منبع:
کتاب درسنامه نقد و بررسی جریان احمد الحسن بصری، علی محمّدی هوشیار، انتشارات تولی، قم، 1396ش، ص 231 – 249.
پی نوشت:
(1) یعنی مهدی نیز یکی از آن نه نفر است.
(9) کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 34.
(10) إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2، ص247.
(11) عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص64.
(12) إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج2، ص234.
(14) الاربعون حدیثا فی المهدیین ذریه القائم (ع)، ص7.
(23) بحار الأنوار، ج36، ص342.