چکیده
یمانی ها معتقدند : همه حجج الهی از حضرت آدم تا خاتم با وصیت آمده اند و حقانیت خویش را به وسیله ی آن ثابت نموده وباوصیت برمردم اتمام حجت کرده اند.وهیچ کس جز صاحب وصیت نمیتواند ادعای وصیت کند و هر کس که به دروغ ادعای وصیت کند فوراً رگ گردنش زده می شود و به هلاکت می رسد.
در حالی که با بیان چند نکته از لحاظ عقلی به راحتی میتوان این کلام احمداسماعیل بصری را نقد ونقض کرد.
به عنوان مثال : حضرت آدم علیه السلام اولین بشر ونخستین حجج الهی برروی زمین بودند حالا سوال اینجاست ایشان باوصیت ازطرف چه کسی آمده وباآن برچه کسانی اتمام حجت کردند؟
مدعیان دروغین دیگری بودند که به حدیث وصیت احتجاج کرده اما نمردند!مانند شیخ احمداحسایی رئیس فرقه شیخیه که ۲۰۰سال پیش به وصیت احتجاج کرد امافورا هلاک نشد.
یا اینکه اگرهمزمان بااحمداسماعیل بصری احمددیگری( مانند احمدتلگرامی )به حدیث وصیت احتجاج کند تکلیف مردم چیست و چگونه حق و باطل را از هم تشخیص دهند؟
ونکته ی دیگر اینکه تکلیف کسانی که صدای احمد اسماعیل بصری به آنها نرسیده چیست ؟آیا با کفر از دنیا می روند؟
ودلایل دیگری که در این مقاله با کمی تعقل در آن ها متوجه بطلان ادعاهای احمد اسماعیل بصری خواهیم شد.
تأملات عقلی پیرامون ادعای احمد ودلایل یمانی ها
مقدمه
احمداسماعیل بصری در تمام ادعاهای خود أعم از امامت ،نبوت،سفارت،فرزندی امام و دیگر ادعاهایشان این موضوع استناد می کند که همه ی حجج الهی با وصیت حقانیت خود را ثابت کرده اند واو نیز مانند پیشینیانش این کار را کرده است.
در کتاب وصیت مقدس 1 گفته شده:فرد باطل از ادعا به وصیت الهی بازداشته شده است وصیتی که متّصف به این شده است که هر فردی که به آن چنگ زند را گمراه نمی کند ،ادعای فرد باطل ،باعث هلاک شدن او می شود.
او ادعا میکند هرکس به دروغ به وصیت احتجاج کند هلاک می شود و به این طریق خداوند از وصیت حفاظت نموده و نمی گذارد تا مدعیان دروغین ادعای وصیت نمایند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یگانه راه نجات از گمراهی را تمسک و پیروی از ثقلین معرفی کرده اند . با توجه به روایت امام کاظم علیه السلام که به هشام می فرمایند: 2
«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول»
خدای را بر مردمان دو حجت است آشکارا و نهان. حجت آشکار، رسولان و پیامبران و امامان اند و نهان عقل.
در این حدیث گرانقدر امام موسی کاظم علیه السلام بیان شده است که :حجت نهان برای مردم عقل است . پس ما می توانیم با کمک گرفتن از عقل،حق را از باطل و همچنین مدعی راستین را از مدعی دروغین تشخیص دهیم .
باید دانست عقل دریچه ای است که انسان از طریق آن با فضای گسترده تر و عمیق تری از فضای حسی آشنا می شود.
در این مقاله سعی بر آن داریم تا، برخی از ادعاهای اساسی احمد اسماعیل بصری مدعی امامت ، نبوت، سفارت، ، فرزندی امام زمان و… را از جنبه عقلی بررسی نمائیم.
از آنجا که خیلی مهم است بدون هیچ گونه تعصبی، تنها از جنبه عقلی و تحلیلی مسائل مربوط به این فرقه را مورد بحث و بررسی قرار داده و ادعاهای آنها را تحلیل و بررسی کنیم، پاسخ می دهیم که:
- فرض کنیم چوپانی در وسط بیابان با شخصی که مدعی وصیت است برخورد کند، باید به او ایمان بیاورد؟ آیا عقلانی نیست که آن چوپان بپرسد از کجا معلوم آن احمدی که در حدیث وصیت آمده تو هستی؟
- حال اگر مدعی دروغین ادعای وصیت کرد چه؟ بر اساس اعتقاد این فرقه مدعی دروغین نمی تواند ادعای وصیت کند زیرا فوراً هلاک می شود. در حالیکه شواهد تاریخی نشان می دهد که مدعیان دروغینی قبل وبعد ازاحمدابصری بودند که یک عده به آنها ایمان هم آوردند اما فوراً رگ گردن آنها زده نشد وهلاک نشدند.
امّاجواب آنها: قانون هلاکت مدعی دروغین تا زمان آمدن مدعی راستین اجرا می شود و مدعیان دروغین بعد از مدعی راستین دیگر نمی میرند.
در کتاب ارشاد العوام که متعلق به شیخیه ها می باشدنویسنده به حدیث وصیت استناد می کند . به نظر شمامنظورنوبسنده چه کسی است ؟ در شرح کتاب فوق و در توضیح حدیث وصیت که نویسنده آن آقای طباطبایی است می گوید : مراد از این احمدِ حدیث وصیت، شیخ احمد احسایی یعنی تقریباً 200 سال پیش از احمد اسماعیل بصری است.
همین ادعای احمد احسایی قبل از احمداسماعیل بصری وهلاک نشدن او پس از ادعایش نشان دهنده ی کذب بودن این قانون و ادعای یمانی هاست.
گذشته ازاین موضوع، حرف یمانی ها چیست؟ می گویند، قانونی که مدعی دروغین رگ گردنش زده می شود تا زمانی است که مدعی راستین نیامده باشد. یعنی از سال 1999 میلادی که احمد آمده، از آن زمان به بعد هر کس ادعا کند دیگر رگ گردنش زده نمی شود.
- اگر این قانون تا مدعی راستین جاری است، کسی که صدا و دعوت مدعی راستین به گوشش نرسیده چه باید بکند؟
در دنیا و در ایران خودمان، حتی در کشور عراق که مکتب نجف در آن کشور است، افراد بسیار زیادی هیچ اطلاعی از احمد و موجودیت آن ندارندوبا توجه به اینکه مدعیان دروغین بعدی نمی میرند آیااین افراددچارسرگرانی وسردرگمی نمی شوند؟
برای توضیح بیشتر: فردی که تا الان صدای احمداسماعیل بصری اصلاً به گوشش نرسیده با یک مدعی دومی روبه رو می شود که می گوید من همان احمد حدیث وصیت هستم، دلیلش هم این است که رگ گردنم زده نشده،وبا توجه به قانون فوق رگ گردنش هم زده نمی شود، چون بعد از احمداسماعیل بصری آمده است. حال تکلیف آن فرد چیست؟ این چه قانونی است که مردم نمی توانندبین حق وباطل را تشخیص بدهند؟
- اگر این قانون تا مدعی راستین جاری است، مردم از کجا مدعی راستین را بشناسند؟ زیرا همه مدعیان ممکن است بگویند: ما همان مدعی راستین اول هستیم.
در حالت قبلی، مدعی دوم بعد از آمدن احمد آمده بود. در این حالت، مدعی ادعا می کند که من همان مدعی اولی هستم. من احمد حدیث وصیت هستم. بسیارخُب. احمد واقعی که رگ گردنش زده نمی شود آن دروغین ها هم بنا به دلایلِ یمانی ها که رگ گردنشان زده نمی شود، حال تکلیف مردم چیست؟ که دقیقاً همین اتفاق هم افتاده. احمد تلگرامی هم دقیقاً همین ادعا را کرد و عده بسیار زیادی را هم به سمت خود جذب کرد. این چه قانونی است؟!
- به آنها می گوییم:این همه مدعی آمده اند و نمرده اند لذا قانون شما غلط است که مدعی دروغین فوراً هلاک می شود.
آنها جواب می دهند: این مدعیان دروغین که آمدند و رفتند و بعد ده سال مُردند، چون به وصیت احتجاج نکرده اند لذا فوراًنمرده اند، هر کس که به حدیث وصیت کتاب الغیبه شیخ طوسی احتجاج کند و بگوید من آن احمدم آن فرد می میرد.
- بسیار خُب الان من ادعای وصیت می کنم و همچنین ، ادعا می کنم که همان مدعی راستین نفر اول هم هستم، آیا من هلاک می شوم؟
نکته ی مهم اینکه خودِ فرقه احمد، چندین شاخه شده اند و همه هم ادعای وصیت و نفر اول بودن دارند.
- راستی چه دلیلی بر زنده بودن احمد اسماعیل بصری است؟ شاید چون مدعی دروغین بوده مُرده است!
جواب می دهند در صفحه فیس بوک صوت می گذارد پس زنده است.
می گوییم:آن صوت را که یک نفر به راحتی می تواند تقلید کند مگر صوت راه شناخت حجت الهی است؟
جواب می دهند: صفحه فیس بوک امام احمد ، معجزه است و هَک نمی شود لذا قطعاً آن صدا، صدای احمد است.
می پرسیم مگر معجزه راه شناخت است و چیزی با آن ثابت می شود؟!؟! شما که اصلاً اعتقادی به معجزه ندارید و در جوابی کودکانه توجیه می کنید که معجزه راه شناخت نیست چون فرق بین سحر و جادو و معجزه را نمی توان تشخیص داد؟ این یک بام و دو هوا را چطور توجیه می کنید؟
- یعنی حتی خود یهودیان هم که مالک فیس بوک هستند نمی توانند هَک کنند؟ از کجا بدانیم که صاحبان فیس بوک نمی توانند هَک کنند؟ شاید دست احمد در دست یهودیان است و اصلاً اعجازی در کار نباشد.
از کجا بفهمیم هَک نشدن آن معجزه است؟ اگر احمد ادعای معجزه دارد، لطفا در ایتا یک کانال بزند . آن وقت اگر صاحبان ایتا نتوانستند هَک کنند حرف شما درست است.
کسی که اینقدر محکم می گوید :صفحه ی من هَک نمی شود مشخص است که چه حامیانی دارد.
آنها جواب می دهند: اراده خدا و امام بر این مطلب تعلق نگرفته است که در ایتا کانال تأسیس شود.
جواب می دهیم بسیار خُب من هم احمد هستم و اراده خدا بر این است که هیچ جا صفحه ای نداشته باشم.
- می گوییم :شماگفتید که همه حجج الهی با وصیت آمده اند. حال کسی که به حجت قبلی مؤمن نبوده، چگونه باوصیت به فردِ مدعی ایمان بیاورد؟ کافری که اصلاً وصیت کننده را قبول نداشته ، چطور با وصیت او به جانشین او ایمان بیاورد؟!
طرف کافر است و اصلاً خدا را قبول ندارد آیا می شود فقط با وصیت با این فرد کافر احتجاج کرد؟
خدا را قبول ندارد چه برسد به حجت اش بر روی زمین، که با وصیت حجت قبلی به حجت بعدی ایمان بیاورد؟
- حضرت آدم که قبلش کسی نبوده . با وصیت چه کسی حقانیت خود را ثابت نموده است؟!
آنها جواب می دهند وصیت یعنی نص الهی. جواب می دهیم: بسیار خُب. آنهایی که زمان حضرت آدم بودند و خدا را قبول نداشتند و کافر بوده اند نص الهی به چه کارشان می آمده است؟
یا در حالت دوم فرض کنیم تمام کسانی که در زمان حضرت آدم بودند همه خداشناس بودند، از کجا بفهمیم که حضرت آدم نص الهی داشته است. این چه قانونی است واقعا؟!
- البته قطعاً در شرایطی خاص، حقانیت صاحب وصیت با وصیت ثابت می شود. اما کجا؟
تنها در صورت وجود شرایط ذیل می توان وصیت را برای شناخت حجت الهی کافی دانست:
۱-زمانی که شما مومن به امام قبل هستی.
۲- وصیت امام قبل برای شما ثابت شده است.
۳- شما فرزندان حضرت را هم می شناسید.
مثال: فرض کنید که در زمان امام صادق علیه السلام زندگی می کنید و وصیت ایشان به امام بعد را هم قبول دارید. اما بچه های امام صادق علیه السلام را نمی شناسید. فردی به سوی شما آمده و می گوید من امام کاظم هستم و به من ایمان بیاور و بعد می رود. آیا ما باید به او ایمان بیاوریم؟ ما که فرزند امام صادق علیه السلام را نمی شناسیم. شما باید بچه های امام صادق علیه السلام را هم بشناسید. اگر نشناسید که نمی توانید وصیت را بر صاحبش انطباق دهید.
در صورتی که این سه شرط موجود باشد، نیازی نیست که دنبال سایر چیزها برویم. اما نه وصیت مندرج در کتاب الغیبه شیخ طوسی برای ما ثابت شده، نه فرزندان امام زمان علیه السلام را می شناسیم.
نتیجه گیری
احمد بصری در کتاب خود به نام الوصیه المقدسه این چنین مدعی میشود که اولین شخصی که به این حدیث موسوم به وصیت احتجاج نماید صاحب آن و مصداق آن است و مدعی است وی تنها احتجاج کننده به آن است .
وقتی به اتباع احمد بصری می گوییم قبل و بعد از احمد افرادی به متن موسوم به حدیث وصیت استناد کردند .میگویند: احتجاج آنها به دروغ بوده است.
اما مساله این است که اصلا محل نزاع این نیست که عبدالله هاشم یا علیرضا پیغان یا شیخیه در احتجاج به متن موسوم به وصیت در خصوص خودشان صادق هستند یا کاذب که هلاک شوند یا خیر، بلکه سخن بر این است که طبق ادعای خود احمد بصری به طور مطلق امکان اینکه فرد کذاب به وصیت احتجاج کند وجود ندارد لذا هر کس که به وصیت احتجاج کرد وهلاک نشد قطعا صاحبش است.
به طور کل تمام دلیل احمد بصری مبنی بر اینکه از کجا معلوم تو همان احمد داخل وصیت هستی می گوید که من احتجاج کردم وهلاک نشدم پس قطعاً صاحب آن هستم.
در واقع احمدالحسن ومریدانش میخواهند ادعا کنند:
۱-وصیت را کسی جز صاحبش نمیتواند ادعا کند.
۲-از طرفی هم میگویند اگر انسان مبطلی وصیت را ادعا کند، هلاک میشود والبته این هلاکت به سرعت نمیباشد وخدا به آنها تا زمانی مهلت میدهد.
- واین یعنی تناقض گویی زیرا بنا بر قاعده اول کسی نمیتواند ادعای وصیت کند وبنا بر قاعدهی دوم مبنی بر هلاکت شخص مدعی پس ثابت میشود که شخص مبطل میتواند ادعا کند اما بعد از مدتی به هلاکت میرسد.
بنابراین با توجه به قاعده دوم، بطلان قاعده اول از طرف احمدومریدانش ثابت میگردد.
در نتیجه ممکن است فرد باطلی ادعا کند که مصداق حدیث وصیت است اما فوراً رگ گردنش زده نشود