رفع نقص مدعی دروغین با مترجم ! ! !
1- آیا مترجم میتواند گره کور مدعیان دروغین در بحث زبان را باز کند؟
مترجم نیز گره کور مدعیان دروغین را باز نمیکند! چرا؟ به دلایل فراوانی از جمله این که؛
اولاً همان گونه که در زیارت جامعهی کبیره میخوانیم، یکی از شئون امام (علیه السلام)، ترجمه و بیان و توضیح وحی است: وَ تَرَاجِمَةً لِوَحْيِهِ (من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 611) امامی که نتواند تعالیم و معارف الهی را برای قوم خود ترجمه و در اختیار آنان قرار دهد و برای آنان بیان کند، نمیتواند حجت باشد! یا این که در زیارت آل یاسین به وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با عنوان السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ سلام میکنیم: سلام ما بر تو ای تلاوت کننده کتاب خدا و ترجمه کنندهی آن.
اگر امام فاقد این ویژگی باشد، اساسا توان انتقال پیام الهی را ندارد!
دوم: این که اگر بخواهیم مشکل مدعیان دروغین امامت دوران خود را با مترجم حل کنیم، بایستی به تعداد زبانهای موجود در دنیا، مترجم معصوم داشته باشیم! آن هم مترجمانی که فرهنگ لغت خود را از خداوند متعال گرفته باشند! یعنی به او وحی بشود!
چرا باید به او وحی بشود؟ زیرا مدعیان دروغین و مبلغین آنها ادعاهای متناقضی مطرح می کنند؛ گاهی قدرت امام (علیه السلام) در تکلم به زبان مخاطب را به طور کلی انکار میکنند و آن را عقیدهای خندهدار و جاهلانه معرفی میکنند! و گاهی میگویند این خصوصیت، اگر وجود هم داشته، یک معجزه بوده و خصوصیت ثابت در وجود امام نیست. در برخی موارد نیز دیده شده که میگویند اگر امام (علیه السلام) به همهی زبانها تسلط داشته باشد، در این ویژگی با خداوند متعال یکسان است که در واقع پاسخ پیشین خود را نقض کردهاند!!! در پارهای موارد نیز امام (علیه السلام) را در سطح یک زبانآموز تنزل داده و علم امام (علیه السلام) را اکتسابی قلمداد مینمایند! یعنی مساله را به گونهای طرح میکنند که گویی امام (علیه السلام) علم الهی نداشته و برای دریافت علم، مجبور به شرکت در دورههای آموزش زبان بوده است! یعنی وارد محاسبات مربوط به مدت زمان لازم جهت آموزش هر زبان میشوند و سپس آن را در تعداد کل زبانهای موجود در دنیا ضرب میکنند و در نهایت نیز نتیجه میگیرند امکان ندارد شخصی بتواند به همهی زبانها سخن بگوید! در این صورت باز هم پاسخ دوم یعنی معجزه بودن آن را نقض کردهاند.
به هر حال چون از دیدگاه مدعیان دروغین، امام به صورت دائمی این ویژگی را ندارد، لذا نمیتواند خودش علم به همهی زبانها را به همهی مترجمها آموزش دهد. اگر هم این علم را داشته باشد و بخواهد آموزش بدهد، باید حدود شش هزار زبان دنیا را فرض کنید لااقل به شش هزار نفر (یک نفر برای هر زبان) آموزش دهد که در این صورت بنا بر مبنای محاسبهای که جناب ناظم العقیلی در نظر گرفته، یعنی دو ماه جهت آموزش یک زبان، حدود هزار سال زمان باید تا پخته شود 6000 مترجم! آن کدام مترجم است که هزار سال عمر کند!!! آن کدام قوم است که بایستی هزار سال صبر کند تا یک نفر به تعلیم امام بتواند زبان بیاموزد؟! لذا از دیدگاه مدعیان دروغین، خود امام نمیتواند معلم زبان مترجمهایش باشد (هم از نظر این که همیشه به این علم دسترسی ندارد و هم از این جهت که هزار سال فقط آموزش مترجمین او زمان لازم دارد!!!).
بنابراین برای حل این مشکل، فقط یک راه حل باقی میماند. و آن هم وحی به مترجمان است! آری، خود خداوند متعال بایستی پا در میانی کند و آموزش مترجمان مدعیان دروغین را به عهده بگیرد! زیرا هیچ تضمینی نیست که مترجمها دقیقا همان مفهوم مورد نظر خداوند متعال یا خلیفهی او را ترجمه کنند! بنابراین مترجمها را یا باید خود امام تعلیم دهد (که بر اساس دیدگاه مدعیان دروغین امکانپذیر نیست.) و یا این که خداوند متعال خود به آنها وحی کند و فرهنگ لغت الهی را در اختیارشان قرار دهد تا مترجمین دقیقا همان مفهوم و معنای مورد نظر خداوند متعال را به مردم منتقل کنند.
به راستی اگر یک مترجم مرتکب خیانت یا اشتباه شد، مسئولیت آن به عهدهی کیست؟! چرا فقط افراد هم زبان باید این شانس را داشته باشند که معارف و احکام الهی را به صورت مستقیم از خود مدعی امامت بگیرند اما غیر هم زبانان با مدعی امامت، باید از منابع گل آلود و شبههناک و غیرمطمئن دریافت کنند؟!
امام و خلیفهی خدا از دیدگاه مدعیان دروغین، چون همیشه علم به همهی زبانها ندارد، لذا نمیتواند بر کار مترجمان نظارت کند! به همین خاطر دیگر اینجا نوبت خود خداوند متعال میرسد که گره از کار کور مدعیان دروغین باز کند. یعنی به تعداد زبانهای مردم دنیا بایستی مترجمان معصومی در اختیار امام قرار دهد که همگی به فرهنگ لغت الهی تجهیز شده باشند!
اما چرا مترجم باید معصوم باشد؟!
زیرا اگر معصوم نباشد، هیچ ضمانتی بر صحت ترجمه وجود ندارد. یعنی ممکن است در ترجمه، خیانت کند هیچ اعتمادی به صحت و درستی ترجمه نخواهد بود. ممکن است مترجم از یک نفر خوشش نیاید و در ترجمه، مرتکب خیانت شود. یا این که منافع او به گونهای باشد که با یک خیانت، بتواند سود زیادی به دست آورد! یا مثلا خسته باشد و حال و حوصلهی ترجمه دقیق را نداشته باشد و یک ترجمهی سطحی و بیکیفیت به مخاطب ارائه کرده باشد. و خلاصه به دلیل وجود این اما و اگر ها و احتمالات بسیار زیاد دیگری که میتوان در نظر گرفت، مترجم باید معصوم باشد تا حجت بر مردم تمام شود. و الا همواره این ابهام در تمامی ترجمههای مترجمین وجود خواهد داشت که آیا درست ترجمه شده یا خیر؟ آیا این ترجمه، همان معنایی است که مد نظر خداوند متعال است یا درصدی از آن است و تمامی بار معرفتی منتقل نشده است؟ آیا خیانتی صورت گرفته یا نه؟ و …
بنابراین اگر این مترجم، فرهنگ لغت خود را از خداوند متعال نگرفته باشد، باز هم هیچ تضمینی نیست که دقیقا همان ترجمهای که مورد رضای خداوند متعال است را به مردم ارائه کرده باشد. یعنی این مترجم باید کلمات را به گونهای که مد نظر خداوند متعال و خلیفهی او هست ترجمه نماید. از کجا میتوان مطمئن شد که یک مترجم، همان ترجمهای را ارائه کرده که مد نظر خداوند متعال بوده است؟! لذا باید معانی مورد رضای خداوند متعال به او وحی شود.
در مباحث زبانشناسی این موضوع مطرح است که لغات یک روز به دنیا میآیند و روزی نیز از دنیا میروند. علاوه بر این بار معنایی برخی کلمات نیز در طول زمان تغییر میکند. بنابراین این مترجم بایستی همواره با خداوند متعال در ارتباط باشد و معانی کلمات تازه تولد یافته یا معانی تغییر معنا داده شده را نیز دریافت کند. یعنی مترجم بایستی علی الدوام از طریق منبع وحی به خداوند متعال متصل باشد.
بگذریم از این که تشخیص زبان مخاطب نیز بخش دیگری از ماجراست.
به هر حال این دو شرط یعنی عصمت مترجم و مجهز بودن به وحی به صورت دائمی، به این منزله است که به تعداد زبانهای دنیا بایستی پیامبر داشته باشیم و برای هر زبانی، یک پیامبر و یا امام مبعوث بشود! زیرا شخصی که به او وحی میشود عصمت دارد، این شخص کاندیدای درجهی یک پیامبری است!
به راستی اگر خداوند متعال بخواهد این تعداد مترجم را به وحی متصل فرماید و عصمت آنان را نیز تضمین فرماید، پس چرا دستورات و معارف الهی را در اختیارشان قرار ندهد؟! به قول معروف، وقتی بستر آماده است و این همه انسانهای معصوم و متصل به وحی وجود دارند، که اتفاقا خلیفهی خدا هم از ارتباط آنها با خدا اصلا سر در نمیآورد، در این صورت فقط کافیست یک مقدار معارف الهی هم در کنار فرهنگ لغت الهی به آنان آموزش دهد. با این فرض، تمام آن مترجمین میشوند حجت خدا بر افراد هم زبان خود!
اما چرا خلیفهی خدا از ارتباط خداوند با این مترجمین سر در نمیآورد؟ بسیار روشن است! چون او تمام زبانها را نمیداند و اساسا تمام دعوا روی همین موضوع است! او نمیداند که چه چیزی بین خدا و این مترجمین رد و بدل شده است! به راستی این چه خلیفهای است که خداوند خودش آن را به اصطلاح دور میزند.
نکتهی دیگر این که تمامی این مترجمین، لااقل از جنبهی زبان از امام خود افضل و داناتر هستند!!! از این گذشته، امام برای انجام ماموریت خویش، محتاج این مترجمین خواهد بود! حال به تعدادی از آیات قرآن توجه بفرمایید که در آن که تنها وظیفهی سفرای الهی به تصریح بسیار موکد آیه، رساندن آشکار پیام الهی می باشد!
مٰا عَلَى اَلرَّسُولِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ ﴿المائدة، 99﴾
نیست بر عهده پیامبر جز رساندن [پیام خدا].
فَإِنَّمٰا عَلَيْكَ اَلْبَلاٰغُ ﴿الرعد، 40﴾
فقط و فقط وظیفه تو ابلاغ [وحی] است.
فَهَلْ عَلَى اَلرُّسُلِ إِلاَّ اَلْبَلاٰغُ اَلْمُبِينُ ﴿النحل، 35﴾
پس آیا بر عهده پیامبران جز رساندن آشکار [پیام وحی، وظیفه ای] هست؟
إِنَّ فِي هٰذٰا لَبَلاٰغاً لِقَوْمٍ عٰابِدِينَ ﴿الأنبياء، 106﴾
به راستى در اين [حقايق] براى مردم عبادتپيشه ابلاغى [مهم] است..
إِلاّٰ بَلاٰغاً مِنَ اَللّٰهِ وَ رِسٰالاٰتِهِ ﴿الجن، 23﴾
[وظیفه من] فقط رساندن از سوی خدا و [رساندن] پیام های اوست.
خداوند بالغ بر 14 مرتبه تصریح میفرماید که هیچ چیز دیگری بر عهدهی سفرای الهی به غیر از رساندن بسیار آشکار پیام الهی نیست (اَلْبَلاٰغُ اَلْمُبِينُ)! به راستی اگر خلیفهی خدا علم به لغتها و زبانها نداشته باشد، چگونه میتواند مهمترین ماموریتهای خویش را به انجام رساند؟!
اما کلام آخر این که ائمه (علیهم السلام) هیچ جایی نفرمودهاند حجتهای الهی به مترجم نیاز دارند! از سوی دیگر در آیاتی که پیش از این تقدیم حضور شد، دیدیم این خود حجت خداست که به زبان مخاطبان خود تسلط دارد با زبان قوم خودش سخن میگوید و میشنود و مینویسد و میخواند! و اساسا خداوند متعال تصریح میفرماید که هیچ فرستادهای را نفرستادیم مگر به زبان قومش تا برای آنها بیان کند! یعنی خود آن رسول الهی توانایی انجام رسالتش را دارد و احدی از امت بر او فضیلت و برتری ندارد!
2- جمعبندی
پیش از آن که ادعای مدعیان دروغین در مقابل این حجم عظیم از آیات و روایات و یافتههای وجدانی و عقلی را ببینیم، نگاهی به کلیتی از آن چه تا کنون تقدیم حضور گردید، خالی از لطف نخواهد بود.
نمودار زیر، ساختار مباحث ارائه شده در بالا را به تصویر کشیده است.
مستندات مربوط به معیار زبان نه تنها به کوه عظیمی از آیات و روایات تکیه داشت، بلکه توضیح داده شد هر انسان عاقلی نیز با مراجعه به خودش مییابد که حجت خدا و کسی که ماموریت ابلاغ پیام الهی را به او دادهاند، حداقل بایستی بتواند ارتباط کلامی با مخاطب خود برقرار کند. لذا حجت خدا و موعود الهی که رسالتی جهانی دارد، بایستی بتواند به تمام زبانهای مردم دنیا سخن بگوید، سخن آنان را بشنوند، نوشتههای آنها را بخواند و در صورت لزوم، پاسخ دهد.
در بحث آیات قرآن کریم نیز چند دسته آیات مورد استناد قرار گرفت؛ یک دسته آیاتی هستند که به صراحت از معیار زبان در شناخت مدعیان دروغین و گوسالههای سامری سخن به میان آوردهاند و اصالت آن را به اثبات رسانیدهاند. دستهی دیگر نیز آیاتی هستند که به روشنی از آنان استفاده میشود حجت خدا به زبان مخاطب خود میتواند سخن بگوید و عالم به علم قرآن، دارای علم به همهی زبانهاست.
در میان بیش از 100 روایتی که معیار زبان را در شناخت امام و حجت خدا بیان فرمودهاند، تنها چند نمونه تقدیم حضور شد. مشخص گردید ائمه (علیهم السلام) به عنوان یک ویژگی و یک راه شناخت امام بر این نکته تصریح فرمودهاند که امام (علیه السلام) علم به همه زبانها دارد. علاوه بر این بارها این توانایی خدادای خویش را نیز به شیعیان نشان دادهاند. از همهی این موارد که بگذریم، در برخی موارد نیز این قدرت را به تملیک برخی افراد درآوردهاند؛ یعنی با عنایتی در حق برخی شیعیان، علم به بیش از هفتاد زبان را به عنوان مثال به برخی عنایت فرمودهاند.